X

ورود به پایگاه خبری طوفان زرد

4 آذر 1396, 10:06
کد خبر: 24879
خبرنگار: HSH
نظرات: 2

ما فردای هر بازی با شما هستیم

قسمت سیزدهم؛ نام آشنایِ نا آشِنا... سلام هوادار!

قسمت سیزدهم؛ نام آشنایِ نا آشِنا... سلام هوادار! قسمت سیزدهم؛ نام آشنایِ نا آشِنا... سلام هوادار!
در شب پر تکاپوی آبادان، خبرهای خوشی از مستطیل سبز نداریم...
شاید نا امیدی از گل های نزده و آخرِ فصل های پر حسرتمان مثل یک آلبوم تکراری ورق می خورند تا سختی روزها از آنچه که هست بیشتر نمایان شود برایمان...
اینک از قلبان هوادارانِ روی سکو تنها صدای آه و افسوس با نوای حمایتی پا برجا در لاله های گوش ها برای خودش موج مکزیکی می رود از گل هایی که هیچگاه در طی این سیزده هفته فرصت نشد وارد دروازه های حریفانمان بشوند... تا سهم ما از جنگیدن ها، پیروزی مقتدرانه مان باشد...
کمی خوشحالیم از کیفیت های بازیشان... که گویی تازه توانسته اند یکدیگر را در افق های میدان بیابند تا هماهنگی هایشان را به رخ شاگردان کمالوند بکشانند...
اما... جدای آن کمی ها، بیشتر دلخوریم... از سرنوشتی که نباید فرمالیته گذر کند از این لحظه های سخت...
البته که بی دقتی چندیست پای مرگمان نشسته است...
غریبی می کنیم... و چه تلخ است در بین سپاهانی ها با امید و شانس از صد پشت هم غریبه تر باشیم...
یادم می آید یک روز کری هایی برای خودمان داشتیم از سپاهانی که نامش برای دفاع از بهترین بودنش کافی بود و اما اینک هر توضیحی اضافه است برای جایگاهش...
حالا در آن ور سکه، روزها و ثانیه های ناامید و ناهموار همدم راه جنگیدن هایمانند... راهی که شاید کمتر کسی فکرش را می کرد که در آن طوفانی بوزد از جنس زرد...
در کویر فوتبالیمان، حال دلمان اصلا حالِ دلِ یک هوادار نیست... آن هم یک طلایی دل!
ولکن بیشتر از آنچه که فکرش را بتوان کرد همراه و همدلیم برای طلایی پوشانی که به معنای واقعی چند وقتی است سنگ تمام گذاشتند حتی در شبی که خبری از ستاره های کویر نبود...
انصاری... یار وفادار سپاهان...
می توانم به جای انصاری از واژه ی جنگجوی طلایی نام ببرم... که یک تنه شده است گره گشای ناامیدی هایمان... اویی که خوب وارد است چگونه با عملش به دل هواداران کمی خوشی تزریق کند تا دلخوشی هایمان برایشان بشود دنیایی از دلگرمی... حمایت...
حالا دیگر در دقایق آغازین چشم به راه گام های ساسانیم... در انتظار ضربات تمام کننده اش...!
اما پس از گل صنعت نفت باز هم غرور و غیرت سپاهانی ها اجازه نداد دست خالی به اصفهان برگردند؛ پاس در عمق خوب مروان حسین در موقعیت مناسبی به علی‌محمدی رسید که او هم توپ را از بین پای نوشی‌صوفیانی عبور داد و موفق شد گل تساوی‌بخش سپاهان را در آخرین ثانیه‌های نیمه اول بزند تا سپاهان با کمی آرامش بیشتر برای تکنیک های نیمه دوم برنامه ریزی کند...
صعنت نفتی ها ولی عادلانه به رختکن رفتند تا ناعادلانه به بازی پایان دهند و با وجود تمام جنگیدن های یاران پاپی، میزبان خوبی برای میهمانان نصف جهانی شان نباشند تا سپاهانی ها با دستانی خالی علی رغم تمام تلاش های بی وقفه شان راهی دیارشان بشوند...
در تمام این موقعیت ها و گل های نجات بخش انصاری و علی محمدی باید گفت که بازی تنها به این دو موقعیت خلاصه نشد...
از ارسال ثاقبی از جناح راست و ضربه سر مروان حسین تا پاس سریع و زمینی پاپی به انصاری، ضربه آزاد علی کریمی و ضربه ایستگاهی ثاقبی و همه و همه باز هم نتوانستند حریف بد شانسی هایی که در حوالی سرزمین سپاهان کمین کرده اند و گریبان گیر لحظه هایمان شده اند بشوند... و باز هم حسرتِ پیروز شدنمان تنها در یک گل خلاصه شد...
افسوس که در اردوگاه طلایی پوشان کام خوشمان حرام جنگیدن هایمان شده است... هرچند اگر مثبت نگر بشویم و بخواهیم کمی علاوه بر دلخوشی به هماهنگی هایشان، دلگرمی به شکست طلسم 204 روزه از گل نزدنمان در خارج از اصفهان را هم اضافه کنیم آنگاه می توانیم به این سپاهان هرچند نا آشنا اما در عین حال نام آشنا دل ببندیم و امیدوار آینده ای باشیم که ممکن است سوسوی ستاره خوشبختی ها نصیبمان شود...
کمالوند اما می داند بزرگترین کار دنیای فوتبالش سه گل زدن به شیری ست که اگر حتی ضعیف هم بشود هرگز هیبتش از بین نخواهد رفت... و روزی با غرشش با روزگار و کروی سرنوشت ساز، تسویه حساب خواهد کرد...
در این میان یادمان نمی رود شبکه اصفهان، چقدر شانه خالی کرد از همراه و همقدم راه های پر فراز و نشیبمان بودن... و روزی در جشن های قهرمانی از سپاهانی سیما میگیرد که در روزهای سخت او را در گنجینه فراموشی ها نهاده بود...!
میدانم که هوادار، بیشتر از دانسته هایم بیقراری و در تشویش و آزردگی به روزهایت مُهر ظلمات میزنی...
و این را هم خوب می دانم که چگونه هواداران آبادانی دست و پایت را شکاندند و تو همچنان از هوادار سپاهان بودنت افتخار می کردی... و این است که شیرینی بودنت خاص و قابل ستایش است برایمان...
تنها هواداران تکرار نشدنی دنیایید و این برایمان چیز کمی در این خشکسالی عمیق پیروزی ها نیست...
ما هواداران لحظه های سپاهانیم نه سپاهانِ لحظه ها... پس چنان کوهی عظیم و استوار پشت اندیشمند طلایی مان ایستاده ایم...
برای حضور پر شکوه تو، سپاهان برای پس گرفتن صدر می جنگد نه برای پیروزی بر اندکی از حریفان... چراکه هنور هم برای مان سین مثل سپاهان است...
به امید پیروزی طلایی پوشان اصفهانمان در برابر آبی های خوزستان...
ما فردای هر بازی با شما هستیم، پس...
سلام هوادار!
قسمت سیزدهم؛ نام آشنایِ نا آشِنا... سلام هوادار!
نظرات کاربران
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
آخرین ها