X

ورود به پایگاه خبری طوفان زرد

14 بهمن 1396, 13:27
کد خبر: 25835
خبرنگار: HSH
نظرات: 4

ما فردای هر بازی با شما هستیم

قسمت بیست و دوم؛ طوفانِ بی آزار... سلام هوادار!

قسمت بیست و دوم؛ طوفانِ بی آزار... سلام هوادار! قسمت بیست و دوم؛ طوفانِ بی آزار... سلام هوادار!
می فهمم تان... درکتان می کنم... من هم مثل شما یک هوادار طلاییِ تمام عیار برای تیمم هستم که عاشقانه دوستش دارم... پرده ی گوش هایم به سنسورِ قلبم متصل شده است و اینگونه نام سپاهان را که می شنوم قلبم به تپش می افتد و به جای خون، عشق پمپاژ می کند...
آری فرقی ندارد مرد باشیم یا زن... چراکه همه مان می بالیم بر این تیم همیشه پر افتخار و محبوبمان...
فرقی ندارد روزِ روشن باشد یا شبِ تار سپاهانمان... برای سپاهانمان هر لحظه که می خواهد پیش بیاید... چراکه ما هوادارِ لحظه های سپاهانیم نه سپاهانِ لحظه ها...!
از اتفاقات تلخ دیشب، از پنالتی نگرفتن ها و از برف بازی های ناجوانمردانه که بگذریم می توانم بگویم به عنوان یک هوادار از ته قلبم خوشحالم... من از آن هیبتِ ماندگارِ طلاییِ لحظه هایم آنقدر خرسندم که هرگز نمی توانم آن را به همان زیبایی به ضیافتِ توصیف هایم بکشانم.... از قدرتِ نابود نشدنیِ سپاهان...
از ترسِ سرخ ها... از شادی هوادارنشان... گویا شیر سپاهان با تمام زخم هایش بازهم برایشان، رام نشدنی باقی مانده است...
به تیمم می بالم به آن همه افتخار که با نامش یکجا به یاد حریفانش میاید... فرقی ندارد ضعیف باشد یا قوی در هر صورت برای رقبایش حرف هایی برای گفتن دارد... برای وحشتشان!
غمگین بودن شاید تنها حالِ اشتراکِی هواداریست که عاشقانه بر سکوها فریاد حمایت سر می دهد... هواداری که می داند شیر زخمی خطرناک تر از هر شیری است... و روزی مرهم خواهد بخشید و به حساب مکاران خواهد رسید در این جنگل لیگ برتری...
بگذار برایمان برف پرتاپ کنند... روزی همان برف ها نجاتمان خواهد داد از سیاهی های روزگار...
بگذار هرچه میخواهند بتازند بر این طوفانِ بی آزار...
اصلا می دانی؟!... هیچ چیز شیرین تر از اقرارِ حریف آدم نیست به آنکه: سپاهان همیشه سپاهان است...
وقتی خلیل زاده برایمان شجاع شود... شاید باید در نتیجه بازی دیشب تردید کرد... شاید باید به چشم هایمان هم شک کرد...
الکلاسیکوی ایران با تمام عجایبش در پرونده ی بیست و دومین سلام هوادارِ طوفان بسته شد تا این بار متفاوت تر از همیشه تهران را به مقصد اصفهان ترک کنیم...
از ورزشگاه آزادی که به معنای نامش هر آزادی را در نقض قانون برای خودش مجاز کرد... برای خودش یک به یک قانون های دنیای فوتبال را به دست بطلان سپرد... آری آزادی... معنایی که به شایستگی، از آنِ ورزشگاه پایتختی ها است....
اما هرچه خبرهای خوبی از آزادی نداشته باشم برایتان، از صفائیه بوی جبران و البته بیشتر رایحه ی خوش قهرمانی می آید... بانوانی که به شایستگی تمام در برابر بم خودشان را دوباره نشان دادند تا همه منتظر قهرمانی این مدعی قهرمانی ها باشند...
وقتی وارد میدان می شوند... گویی فروغِ خورشیدِ سپاهان می تاباند بر دروازه ی حریف... از هاجر که امسال بیستِ تمامِ طلایی هاست؛ هرچه بگویم شاید کوتاهی باشد... از کاپیتانشان که الهام می دهد از آن ثانیه های اول برای بردنمان...!
از سمیه شهبازی اما اگر بخواهم سخن بگویم باید از دلگرمی ها و اندیشه ها، نه!... از حمایت هایش و از مهرش پای تعریف بگذارم و شاید این چهار واژه در حق این بانوی شایسته ی فوتبال بانوانمان نباشد...
هر آنچه که بخواهی از بودن و خواستن از جنگیدن و ماندن، سری بزنید به دنیای فوتبال بانوان سپاهان... برایشان فرقی ندارد فروغ پر فروغ تر از همیشه باشد یا اقبالِ افسانه خوب در بیاید، تنها برایشان این اهمیت دارد که باید برد... هرجور که هست و می خواهد باشد...
گل به یاد ماندنی فروغ موری هیچ گاه فراموش شدنی نیست... پر از حس خوب، پر از ایمان...
آن هنگام که توپ وارد دروازه نشد منتظر بودم چنان مردانمان دور شادی بزنند و با سوت داور متوقف شوند... اما فروغ تا کروی سرنوشت ساز را درون چارچوبِ تعیین کننده برتری ها نکاشت؛ چشم روی چشم های فروغینش نگذاشت...
اصلا بازی را دیدید؟ هرای هم تیمی هایش "بزن فروغ، گله"... شاید چیزی جز "باور" به یکدیگر نداشتند... و آن گل، ثمره ی همین یک اعتماد است...
آن ها تک نمی روند... رمزِ موفقیتشان حمله ی گروهی است... چه روی نیمکت چه توی میدان...
برایشان "روزمان نبود" معنا ندارد... آن ها معتقدند خودشان می توانند و باید روزشان را بسازند...
آری این ها بانوانِ پر افتخار طلایی ترین تیم دنیا هستند....!
ای کاش آقایانمان هم کمی از این سربلندی را تا فصل به پایان نرسیده است برایمان به ارمغان بیاورند...
چه می شود که یک روز جمعه مان در همین فصل تکمیل شود و آقایان پس از برد شیرین بانوانِ همیشه طلایی مان، سازِ نا سازگار نزنند... آن ها هم کمی دقت به خرج بدهند... مگر نه اینکه پوشیدن لباس سپاهان برای هرکس آرزویی است؟!
پس تا دیر نشده است، حرمت طلایی مان را قدر بدانیم...
بیایید غیرت صرف کنیم در بازی هایمان... سپاهان اینک به جوان ترینِ تاریخش اعتماد کرده است... از اعتماد، خاطره بسازید نه فاجعه...!
باید زمین خورد... باید طعم تلخ شکست را چشید... باید اشک ریخت... باید در برابر کری ها و ضعف مان سکوتِ تلخ کرد... باید به خاطر سپرد... باید جنگید...
اما نباید عادت کرد... نباید ماندگار شود آنچه تنها شایسته ی یادگار هاست... نباید ادامه داد... نباید نهادینه کرد تمام روزهای بدمان را... نباید پرید باید طی کرد....
در میان تمام هنجارهای ثانیه هایمان... یادمان باشد "باید" ایستاد... "نباید" زانو زد...!
و رمز سپاهانمان همان تیمِ روزهای سخت است...
هوادار...! می دانم دلت تنگ روزهای خوش قهرمانی هاست... و می دانم که می دانی؛ هوادارِ روزهای سخت شدن را هر کسی نمی داند....
پس بیا دستانمان را از هم دور نکنیم و همچنان وعده هایمان باشد سر میدان حمایت....
یادت نرود هرگاه آمدی با خودت شیپورت را بیاور... می خواهم همه ی دنیا بدانند... "سپاهان تنها نخواهد ماند"...
با بودنت سرمان به تعظیم همیشه فرو افتاده است...
سپاهانی بودن افتخاریست برایمان...
به امید پیروزی آرام کننده ی طلایی ها در برابر نفت تهران...
ما فردای هر بازی با شما هستیم، پس...
سلام هوادار!
قسمت بیست و دوم؛ طوفانِ بی آزار... سلام هوادار!
نظرات کاربران
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
آخرین ها