X

ورود به پایگاه خبری طوفان زرد

29 تیر 1398, 09:49
کد خبر: 30447
خبرنگار: khani
نظرات: 6

گفت‌وگویی متفاوت با محمود کریمی از هیاهوی مستطیل سبز تا آرامش امروز

به فوتبال بر نمی‌گردم، هیچ وقت!

به فوتبال بر نمی‌گردم، هیچ وقت! به فوتبال بر نمی‌گردم، هیچ وقت!
جاه طلب نبود اما تا دلتان بخواهد صداقت دارد. محمود کریمی جاه طلب نبود و در سال های اوجش از فدراسیون فوتبال درخواست كرد او را به تیم ملی دعوت نكنند. ردپای صداقتش را هم در لابه‌لای این گفت وگوی متفاوت می بینید. محمود آتیش‌پاره همان بازیكن محبوب سپاهانی هاست كه بالباس زرد پدیده شد، درخشید و در همین تیم هم با مستطیل سبز وداع كرد. قهرمانی در لیگ پانزدهم را كه منها كنید، در سایر قهرمانی‌های سپاهان در لیگ برتر و جام حذفی ردپای محمود كریمی را خواهید دید، البته حساب لیگ قهرمانان آسیا و نایب قهرمانی در قاره كهن و نقش ویژه كریمی هم جداست، رکورد تنها گلزن ایرانی جام باشگاه های جهان هم فعلا در اختیار اوست.گفت‌وگو با مـحـمـود كریمی همیشه جذابیت‌های خود را دارد، چه دیروز که در خط حمله سپاهانی ها با توپ دلبری می‌کرد، چه امروز كه آرامش زندگی در كنار بهاره 14 ساله و امیر مهدی 8 ساله را به هیاهوهای فوتبالی ترجیح می دهد و تاکید دارد دیگر به فوتبال بر نمی‌گردد.

روزهای دور از فوتبال چطور سپری می شود؟

شغل آزاد دارم و در کنار خانواده و رسیدگی به کارهای بچه ها روزگار را سپری می کنم. کاری به فوتبال ندارم و کوهنوردی تنها ورزشی است که انجام می دهم.

امیر مهدی نمی خواهد مثل پدرش فوتبالی شود؟ لابد می داند پدرش فوتبالیست محبوبی در اصفهان بوده؟

زیاد پیگیر دوران فوتبالی من نیست. معلم‌ها و بعضی همکلاسی هایش با او درباره فوتبالیست بودن من صحبت می‌کنند، می‌داند پدرش فوتبالیست است، اما محبوب بوده یا نه را نمی‌دانم. اصلا علاقه ای به فوتبال ندارد و کلاس شنا و والیبال می رود.

محمود کریمی سیبکی؛ داستان این پسوند چیست؟


سیبک یکی از روستاهای فریدون شهر است که پدر و مادر من متعلق به این منطقه هستند، پدرم سال‌ها قبل به اصفهان کوچ کرد و من هم در اصفهان به دنیا آمدم، اما اقوام زیادی در این منطقه داریم.درباره پیوستن محمود کریمی به سپاهان روایت های مختلفی وجود دارد، اما دوست داریم روایت اصلی را از شما بدون واسطه بشنویم.من در حقیقت بازیکن تیم فولاد مبارکه بودم که از سال 72 به این تیم پیوستم و در تیم های نوجوانان، جوانان و امید این باشگاه بازی کردم و سال 79 هم در لیگ دسته یک حضور داشتیم. تا اینکه در این سال با تیم سپاهان ادغام شدیم؛ بعد از ادغام به بازیکنان فولاد رضایت نامه دادند اما خلیلی، مدیرعامل وقت باشگاه به من اجازه رفتن نداد و گفت در این تیم بمان. من در آن زمان کم سن و سال و کم‌رو بودم، اما بعد از صحبتی که با آقای ندیمیان، سرمربی تیم داشتم، در سپاهان ماندنی شدم.

پس با این حساب دوران فوتبال شما و محرم نویدکیا یکسان بوده است؟

من و محرم هم محله‌ای بودیم و سابقه بازی در مسابقات محلی و آموزشگاهی را داشتیم، اما محرم دو سال زودتر از من به تیم بزرگسالان سپاهان پیوسته بود، ولی تقریبا هم دوره بودیم.

فصل تازه زندگی فوتبال شما با قهرمانی سپاهان در لیگ دوم آغاز شد که با شکستن سیطره سرخابی ها رخ داد و مبدأ جدیدی در فوتبال باشگاهی کشور محسوب می شود. از آن قهرمانی خاطره ساز یاد کنید؟

لیگ حرفه ای را با استانکو شروع کردیم، اما آخر فصل جدا شد و فرهاد کاظمی که با تیم ابومسلم نتایج خوبی کسب کرده بود، سرمربیگری تیم را برعهده گرفت و در ادامه هم ساکت به مدیریت باشگاه رسید. روحیه ای که کاظمی به تیم داد و وجود بازیکنان جوان و با تجربه و تیم شاداب و با انگیزه ای که داشتیم، موجب شد تا شرایط ایدئالی داشته باشیم و سه هفته زودتر از پایان فصل به قهرمانی دست پیدا کردیم.

در مجموع چند قهرمانی را با تیم سپاهان کسب کرده اید؟

یک قهرمان در لیگ، سه نایب قهرمانی در جام حذفی و نایب قهرمانی در آسیا در زمان بازیگری و چهار قهرمانی در لیگ و یک قهرمانی در جام حذفی در مقام مربی ؛ البته فصل گذشته تا پایان همراه تیم نبودم.

کدام‌یک از قهرمانی های متعدد با سپاهان خاطره انگیزتر بود؟

قهرمانی اول در لیگ. طبیعی است که هر اتفاق اولی شروع یک موفقیت است. در لیگ دوم تیم ما در حالی به قهرمانی رسید که هیچ کسی فکرش را نمی کرد یک تیم شهرستانی بتواند به قهرمانی برسد. در دوران مربیگری نیز قهرمانی که به همراه کرانچار کسب کردیم خیلی شیرین بود، زیرا امتیازات زیادی از تیم های مدعی عقب بودیم، اما توانستیم در نهایت همه حریفان را پشت سر بگذاریم.

بازی معروف سپاهان و پرسپولیس در جام حذفی و هت تریکی که انجام دادید، نقطه عطفی در زندگی ورزشی محمود کریمی است، اما همیشه برای من سوال بوده که چرا در مسابقه‌ای به این مهمی و سرنوشت سازی، ذخیره بودید؟

زمانی که لوکا هدایت تیم ما را برعهده گرفت، دیــســیـپلــیـن و ســخـــت‌گیری زیادی داشت، من هم خوب تمرین می کردم، اما در بازی ها نمایش خوبی نداشتم. با مشکـــل مــصـدومیت هم مواجه شده و دچار افت شده بودم و در کل فصل خوبی را پشت سر نگذاشته بودم تا اینکه رسیدیم به نیمه نهایی جام حذفی و تا دقیقه 70 بازی هم از پرسپولیس عقب بودیم تا من وارد بازی شدم.

یعنی كمتر از 40 دقیقه ذخیره بازی کردن هم کافی بود تا هت تریک کنید، آن هم در ورزشگاه آزادی و مقابل هواداران پر شمار پرسپولیس. زمانی که تابلوی تعویض بالا رفت، تصورش را می کردید چنین اتفاق بزرگی در انتظار شما باشد؟

اصلا فکرش را نمی کردم، چون کلا در طول فصل سه چهار گل بیشتر نزده بودم و اعتماد به نفسم هم ضعیف شده بود. با حضور من، محرم و پاپی، قدرت هجومی تیم بالا رفت، البته بازی در ورزشگاه آزادی بهشت همه مهاجمان و بازیکنان تکنیکی بود. گل اول را که زدم، سکوت محض در ورزشگاه حاکم شده بود؛ بعد از گل دوم هم دیدم برخی از تماشاگران در حال خروج از ورزشگاه هستند و بعد از گل سوم که دیگر ورزشگاه تقریبا خالی شده بود. به دلیل اینکه بازی به وقت اضافه کشید شد، پروازمان کنسل شد و برای شام به هتل المپیک رفتیم. در آنجا واکنش های جالبی را دیدم و بعد هم دوستانم از اصفهان به من زنگ زده و می‌گفتند طرفداران سپاهان به خیابان ریــخـتــه‌انــد و خوشحالــی می‌کنند.

معمولا چه وقت هایی به یاد این اتفاق بزرگ می‌افتید؟ لابد برای دیدارهای سپاهان و پرسپولیس یا همان ال کلاسیکوی فوتبالی ها؟

بــعـد از آن بازی، هت تـــریک من در برابر پرسپــولیــس به نــمــادی برای هواداران تبدیل شد و هواداران برای کری‌خوانی‌های خود از این نماد استفاده می‌کنند. هنوز هم برخی افراد وقتی مرا می بینند، از آن بازی صحبت می کنند. برای خودم هم اتفاق خاطره انگیزی بود و در مواقع حساس و دیدارهای مهم سپاهان، به یاد این بازی می‌افتم.

لقب محمود آتیش پاره یادگار همان هت تریک است؟


لقب محمود آتیش پاره مربوط به سال 82 است که پس از اولین حضور سپاهان در آسیا و بازی های خوبی که انجام دادم، هواداران من را با این اسم صدا می کردند که البته بیشتر به خاطر تر و فرز بودنم بود.

می گویند زمانی محمد مایلی کهن شما را با مایکل اوون مقایسه کرده است؛ راست است؟

مایلی کهن در یک برنامه تلویزیونی این حرف را زده بود که البته من آن برنامه را ندیدم، اما برادرم برایم تعریف می کرد که جالب بود، زیرا در آن سال‌ها اوون در اوج بود و به خاطر سرعت و ریز اندامی مرا با او مقایسه کرده بودند.

برسیم به داستان عجیب ‌غریب تیم ملی و محمود کریمی. اولین بار چه زمانی به تیم ملی دعوت شدید؟

سال 80 که برانکو مربی تیم ملی بود، من و محرم را به این تیم دعوت کرد و قرار بود تیم در تورنمنت مراکش شرکت کند که من از همراهی تیم ملی عذرخواهی کردم و برانکو هم قبول کرد. برای مسابقات غرب آسیا هم دوباره من و محرم از تیم سپاهان به تیم ملی دعوت شدیم.

در آن زمان برخی روزنامه ها نوشته بودند که به خاطر بیماری مادرتان از حضور در تیم ملی عذرخواهی کرده اید. واقعیت ماجرا چه بود؟

دو سال بعد از مسابقات غرب آسیا، دوباره کادر فنی تیم ملی مرا دعوت کرد، اما به تمرینات نرفتم که کمیته انضباطی مرا فراخواند تا درباره غیبتم توضیح دهم، من هم از آنها خواستم که دیگر مرا به تیم ملی دعوت نکنند و دیگر از آن موقع هم به تیم ملی دعوت نشدم.دعوت به تیم ملی نهایت آرزوی هر بازیکن فوتبالی است، اما محمود کریمی اعلام می کند دیگر مرا دعوت نکنید. قبول دارید رخداد عجیبی است، آن هم در دوره و زمانه ای كه گفته می‌شود برخی بازیكنان برای رسیدن به تیم ملی حاضرند هر كاری انجام بدهند.در مقطعی دلیلش بیماری مادرم بود که جراحی کرده بود و تمام فکر و ذکرم پیش مادرم بود. بارها این سوال را از من پرسیده اند که هر بار هم جواب می دهم، من خودم را در حد تیم ملی نمی دانستم و فراری بودم از دعوت شدن به تیم ملی، چون طاقت حضور در اردوهای بلند مدت را نداشتم، مثلا برای مسابقات غرب آسیا حدودا یک ماهی در اردو بودیم که به من خیلی سخت گذشت. دلیل دیگرش هم این بود که مهاجمان بزرگی همانند علی دایی، هاشمیان و علی کریمی هم دوره من بودند و ترجیح دادم در حضور این بازیكنان بزرگ كنار بروم.

باز هم قانع نشدم که چرا یک بازیکن ازملی پوش شدن فراری باشد؟

من جاه طلب نبودم. جاه طلبی بخشی از وجود افرادی است که اهداف بزرگی دارند، اما من آرامش در زندگی را ترجیح می دهم.

لابد به واسطه همین جاه طلب نبودن هم در سپاهان ماندید؟

من مدیر برنامه نداشتم و پیشنهادی هم به من نرسید، اما شنیده بودم که در لیست برخی مربیان قرار داشتم، البته هیچ‌گاه بحث جدی پیش نیامده بود. این را هم بگویم که سپاهان بهترین شرایط را داشت و از لحاظ تشکیلاتی، مدیریتی، باشگاهی و مالی برتر از سایر باشگاه ها بود و لزومی نداشت به تیم دیگری بروم، ضمن اینکه در شهر خودم راحت بودم.

فروردین سال 87، بازی سپاهان و مس كرمان و تراژدی مصدومیت چشم محمود كریمی. با قرار دادن كنار هم این كلید واژه ها سوال بعدی ما شكل می گیرد؟

ما با تیم مس کرمان بازی داشتیم و هفت امتیاز هم از پرسپولیس جلوتر بودیم. در آن دیدار محرم غیبت داشت و کاپیتانی تیم به من رسیده بود. در جریان دیدار و طی برخوردی که با مهدی رحمتی داشتم، زانویم آسیب بدی دید و برای دقایقی به بیرون زمین رفتم و حتی ویرا هم دستور تعویض داد و زاد محمود هم برای جانشینی من تا لب خط جلو آمد، اما به دلیل اینکه مسئولیت کاپیتانی را برعهده داشتم، گفتم می خواهم بازی کنم. یکی دو دقیقه بعد محسن حمیدی توپی را فرستاد که من کنترل کردم و رسول میرطرقی هم برای دفع توپ جلو آمد که دستش به چشم من برخورد کرد و برای یک لحظه چشمانم سیاه شد که بسیار وحشت کرده و ترسیدم. به مرور دید تیره و تاری پیدا کردم . بعد به چشم پزشکی رفتم اما پزشکی که مرا معاینه کرد، متخصص نبود و تشخیص پارگی چشم داد و قطره ای تجویز کرد تا استفاده کنم. چهار روز بعد قرار بود برای دیدار با الاتحاد به عربستان برویم و من برای این سفر آماده می شدم تا اینکه دکتر ربیعی از من خواست پیش یک متخصص برویم. متخصص زمانی که مرا معاینه کرد، گفت باید اورژانسی جراحی شوی، زیرا مشکل پارگی شبکیه رخ داده بود و جراحی کردم.

بعد از این مصدومیت، چند ماه از فوتبال دور شدید؟

بعد از جراحی تا اولین روزی که به تمرینات رفتم، 10 ماه طول کشید، البته تمرینات سبکی هم داشتم. وقتی به تمرینات برگشتم، فرهاد کاظمی سرمربی سپاهان بود و تقریبا دو ماه بعد در بازی با برق شیراز برای 10 دقیقه پایانی مرا بازی داد و در بازی با پرسپولیس هم 20دقیقه بازی کردم.

گویا بعد از بازی با پرسپولیس بود که از فوتبال خداحافظی کردید؟

واقعیت این بود که ناخودآگاه از برخوردها و ضربه سر می‌ترسیدم، زیرا چشم عضو حساسی است. دکتر جراحم هم اصرار داشت بازی نکنم و به این نتیجه رسیدم خداحافظی کنم و تصمیمم را به باشگاه و به مربیان تیم اعلام کردم.

پس چطور شد که دوباره به تمرینات برگشتید؟

پس از اینکه قلعه نویی سرمربی تیم شد، صحبتی با من داشت که به تیم برگردم، اما به او گفتم نمی‌خواهم بازی کنم، ولی قلعه نویی از من خواست تا مدتی با تیم تمرین داشته باشم و بعد از آن تصمیم نهایی را بگیرم. من با تیم به اردوی ترکیه هم رفتم، اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که خداحافظی ام را قطعی کنم، زیرا نمی خواستم خاطره شیرینی که مردم از من دارند، از بین برود .

قبول دارید که تجربه حضور در جام باشگاه‌های جهان به واسطه خوش‌شانسی سپاهان به وقوع پیوست و هیچ تیم ایرانی دیگر این موقعیت را تجربه نکرد؟


می‌توانیم اسمش را هم خوش‌شانسی بگذاریم. سپاهان در آن سال تیم قدرتمندی بود که تا یک قدمی قهرمانی در آسیا هم رفت اما باختیم. ‌تجربه فوق العاده ای بود، از همان زمانی که سوار هواپیما شدیم، متوجه شدیم چه مسابقات مهمی را پیش رو داریم؛ فیفا بهترین هواپیما و بهترین امکانات را برای ما در نظر گرفته بود. این مسابـقــات با حضور تیم‌هایی هــمـانند آث مــیـلان و بــوکاجونیورز به نوعی جام‌جهانی کوچک هم محسوب می شد وخوشحالم به همراه سپاهان این فرصت را به دست آوردیم تا به عنوان اولین تیم ایرانی شرکت کننده در مسابقات جام باشگاه های جهان شركت كنیم.

و خداحافظی از بازیگری فوتبال با ورود به دنیای مربیگری هم‌زمان شد. از قبل برای مربیگری برنامه داشتید یا اتفاقی وارد این حوزه شدید؟

من به مربیگری هیچ علاقه ای نداشتم و هیچ گاه هم به آن فکر نکرده بودم. اما قلعه نویی و حاجی ساکــت اصرار داشتند من به کادر فنی اضافـه شوم و من هم به خاطر خانواده‌ام کــه دوست داشتند هــمـچــنـان در کــنــار فوتبال باشم، قبول کردم. در زمان قلعه نویی مسئولیت خاصی در کادر فنی نداشتم، زیرا کارت بازی هم نداشتم که بتوانم روی نیمکت بنشینم. اما در زمان کرانچار مسئولیتم سنگین شد و به واسطه اینکه به این شغل علاقه ای نداشتم، خیلی اذیت می شدم.

گفتید که به مربیگری علاقه نداشتید، اما در دوره قلعه نویی و کرانچار در کادر فنی حضور داشتید، ولی وقتی فرکی سرمربی شد، از کادرفنی سپاهان کنار رفتید؟

من مشکلی با فــرکــی نداشتم، زیرا زمانی که در مسابقات غرب آسیا بازی می‌کردم، او مربی تیم ملی بود و از یکدیگر شناخت داشتیم ؛ زمانی هم که سرمربیگری سپاهان را برعهده گرفت، مایل بود من همچنان در کادر فنی این تیم حضور داشته باشم، اما من از یکی دو سال قبل تصمیم جدی برای کنار گذاشتن مربیگری گرفته بودم و آن را عملی کردم و ترجیح می‌دهم به عــنـوان هوادار فوتبال را دنبالکـنـم.

سال ها قبل در صحبتی که داشتیم، تاکید داشتید حتی اگر دوباره کرانچار یا قلعه‌نویی هم به سپاهان بیایند، حاضر نیستید به حوزه مربیگری برگردید. پس چطور شد دستیاری کرانچار را قبول کردید؟

من نمی خواستم به فوتبال برگردم. وقتی کرانچار برای هدایت سپاهان به اصفهان آمد، بلافاصله سراغ مرا گرفته بود و جلسه سه نفره ای را با او و چلنگر در هتل آسمان داشتیم. کرانچار اصرار زیادی برای برگشت من داشت، اما قبول نکردم و چند بازی آخر لیگ به تیم نرفتم، اما بعد اصرار زیاد کرانچار و مسئولان باشگاه و محرم نویدکیا باعث شد قبول کنم یک دوره دیگر دستیار شوم.

بیشتر هم بازی های شما دوره های مربیگری را طی کرده اند و برنامه های زیادی دارند. وسوسه نمی شوید این چالش فوتبالی را هم تجربه کنید؟

مــن هــم دوره‌هــای مــربــیــگـــری را گذرانده‌ام و حتی می خواستم در کلاس A آسیا هم شرکت کنم، اما در آن مقطع درگیر تیم بودم و نشد. تصمیمم را گرفته‌ام و واقعا دیگر به فوتبال بر نمی‌گردم، حتی برای تاسیس آکادمی و استعدادیابی فوتبال هم پیشنهاد داشتم که قبول نکردم.

محرم نویدکیا حسابی برای مربیگری برنامه دارد. فکر می کنید هم‌بازی قدیمی، مربی خوبی شود؟

حتما همین‌طور است. محرم تمام خصوصیات یک مربی موفق را دارد، معمولا بازیکنان بازی‌ساز، مربیان خوبی می‌شوند. مــحــرم در دوره فوتبالش هم به مربیان و مدیران زیاد کمک می کرد، متاسفانه زمانی که سپاهان بد نتیجه گرفت، محرم را سپر بلای خودشان کردند و گفتند دخالت می کند، در صورتی که خودشان از او می خواستند کمکشان کند.

در روزهایی که هواداران نگران تیم بستن امیر قلعه نویی برای لیگ هجدهم هستند، فکر می کنید با تیم زرد مدعی مواجه باشیم؟


امیر قلعه نویی بهتر از هر فرد دیگری نسبت به تیمش و نیازهای آن اطلاع دارد و با تجربه بالای او معمولا اساس یارگیری ها بر مبنای پوشش نقاط ضعف است و این موضوع راکه سپاهان ستاره به خدمت نگرفته، پس تیم خوبی آماده نمی شود، قبول ندارم. اگر سپاهانی ها با کی روش استنلی به توافق برسند، در لیگ فصل آینده مدعی هستند.
نظرات کاربران
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
آخرین ها