روزنامه نصف جهان: آقای باقریان! شما کلا از چه چیزی خبر دارید؟

روزنامه نصف جهان در سرمقاله شماره امروز خود مورخ ۱۳ مهر ۱۳۹۴ تیتری با عنوان «آقای باقریان! شما کلاً از چه چیزی خبر دارید؟» منتشر کرده است. متن این مقاله بدین شرح است:

سمیه یوسفیان / آقای باقریان! شما کلاً از چه چیزی خبر دارید؟

1.و باز «محرم» ... پس از مدت ها سکوت، سروکله اش پیدا شد. بیانیه ای نوشت و برای یکی از خبرگزاری ها فرستاد. اعلام کرد که درحال حاضر، سکوت و خانه نشینی را برای حفظ آرامش سپاهان ترجیح می دهد. از هواداران سپاهان خواست که متحد باشند، به هیچکس توهین نکنند و از نام سپاهان و بازیکنانش دفاع کنند. هیچ اشاره ای هم به این موضوع نکرد که در حال حاضر، خودش یکی از عواملی است که دودستگی برروی سکوها را به وجود آورده است با این غیبت بحث برانگیز و سکوت ادامه داری که حتی با این بیانیه هم نشکست. بیانیه ای که نه تنها گره ای از کلاف سردرگم ماجرای محرم و سپاهان بازنکرد که تنها و تنها سئوالات بی جواب بیشتری در ذهن علاقه مندان به فوتبال ایجاد کرد. حالا بهانه های جدیدی به دست «آرامش» داده شد تا از «سپاهان» برود!

2.ساعتی پس ازانتشار نامه محرم در رسانه ها، «اصغرباقریان» در گفتگو با خبرگزاری ها اعلام کرد که از خداحافظی محرم بی خبر است و نمی داند چه اتفاقی افتاده است. اگر بخواهیم مروری داشته باشیم بر تعداد مصاحبه هایی که مدیرعامل باشگاه سپاهان از روز اول نشستن بر صندلی مدیریت این باشگاه، داشته و در این مصاحبه ها، «اعلام بی خبری» از آنچه پیرامون سپاهان می گذرد، کرده است، از تعداد انگشتان یک دست تجاوز می کند. باقریان، کلاً بی خبر است! همین بی خبری ها هم سبب شده تا اهالی مطبوعات پس از خواندن مصاحبه چندخطی آقای مدیرعامل، به شوخی به یکدیگر بگویند « باقریان از چه چیزی خبر دارد؟» و واقعاً آقای باقریان! شما کلاً از چه چیزی خبر دارید؟ اصلاً می دانید دور و برتان چه می گذرد و در باشگاه و کارخانه چه خبر است؟ این بی خبری ها و انفعال شما، ما را بدجور به یاد دوران مدیریت «خسرو ابراهیمی» در باشگاه ذوب آهن می اندازد!

3. درباره علت بیانیه منتشره از سوی محرم، بازهم گمانه های بسیاری مطرح می شود. در روزهایی که سپاهان با مشکل ITC بازیکنان برزیلی مواجه شده بود و حاج صفی را هم دیگر در اختیار نداشت، خبرهایی درباره بازگشت محرم شنیده می شد. شایعاتی که قبل از دیدار سپاهان-تراکتور قوت گرفت. دیدار محرم با سبحانی در کارخانه اما همه چیز را منتفی کرد. اینکه شنیده شد سبحانی به کاپیتان گفته است «مسائلی همچون فروش زمین باغ دریاچه به او ربطی ندارد و بهتر است دخالت نکند و پایش را اندازه گلیمش دراز کند»
بزرگ ترین عامل توقف پروژه بازگشت بود. سپاهان اما این فصل آنقدر با مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم می کند که نویدکیا خوب می دانست دود ادامه این دعوا به چشم سپاهانی خواهد رفت که حالا علاوه بر تمام آن مشکلات، یک معضل بزرگ دیگر را هم پیش روی خود می بیند؛ دودستگی هواداران روی سکوها و شعار علیه فرکی در حمایت از محرم...

4. حسین فرکی در گفتگو با یکی از روزنامه های ورزشی مدعی شده بود که 500 میلیون تومان به سپاهان تخفیف داده است. چندساعت بعد، بیانیه مشکوک به خداحافظی محرم منتشر شد. فراموش نکنیم که در تمام این مدت، شنیده می شد یکی از دلایل اصلی قهر و غیبت کاپیتان به این مسئله برمی گردد که ابتدای فصل تمامی بازیکنان تیم حاضر شدند در رقم قراردادهای خود تخفیف بدهند اما فرکی قبول نکرد که کادرفنی هم شامل حال تخفیف دادن بشوند. موضوعی که محرم را به شدت عصبانی کرد. حالا سرمربی سپاهان مدعی شده که 500 میلیون تومان تخفیف داده و البته قسم خورده که از راز دلخوری محرم نسبت به خودش بی خبر است! فرکی هم بی خبر است!

5. حالا همه دوباره به تکاپو افتاده اند. بازیکنان تیم از بازگرداندن محرم حرف می زنند. مسئولان باشگاه تأکید می کنند که با کاپیتان حرف می زنند تا او را راضی به بازگشت کنند و البته چنین ادعایی در حالی مطرح می شود که در طی سه ماه گذشته، محرم برای مسئولان باشگاه تره هم خرد نکرده و این آقایان آنقدر برش و نفوذ نداشته اند که محرم جواب یکی از تماس هایشان را بدهد و تنها بتوانند صدایش را بشنوند و حالا هرکس، تلاش می کند تا سند افتخار حرف زدن با کاپیتان غیب شده و راضی کردن او به بازگشت را به نام خود بزند! محرم اگر می خواست، جواب بدهد در این مدت داده بود!

6. فرکی می رود و محرم برای این شهر، این باشگاه و این هواداران می ماند. آقای سرمربی حتماً خودش هم بهتر از همه ما می داند که هیچکس حاضر نیست محرم را با او تاخت بزند حتی اگر این فصل هم برای سپاهان قهرمانی بیاورد.
محرم برای این جماعت هوادار، مثل «مجیدی» در استقلال و «کریمی» در پرسپولیس است. حالا اگر فرکی صدهزاربار دیگر هم بنویسد «سپاهان خانه محرم است» بازهم چیزی عوض نمی شود وقتی پشت پرده، این همه «بی خبری» رد و بدل می شود!