ما فردای هر بازی با شما هستیم
قسمت چهارم؛ جایِ خالی... سلام هوادار!
باخت... کلمه ای ناخوشایند اما عین حقیقت... ویسی می داند که این بازی در حد نام سپاهان نبوده و آن را یک تنبیه بر می شمارد، در عین حال قبول شکست و جبران آن هم تنها از ویسی با تعصب بر می آید... عبدالله است و قولش...
می دانم تجربه تلخ شکست، آن هم برابر نفت آبادان، به خودیِ خود عذاب دهنده است...
اما... کمی مثبت اندیشی نیاز است؛ به طور قطع سپاهانمان راه طولانی در پیش دارد و در پس آن نیازمند اندکی تلنگر...
نوار قلب تیممان خوب است... پستی و بلندی اش به جاست و به اندازه... دو باخت و دو برد... پس جای امید بازهم باقی است...
دیشب، مثل هفته اول، سرنوشتمان یک شکست ناباورانه بیش نبود... ستاره هایمان در مستطیل سبز، ستاره سهیل شده بودند و حضورشان کمتر حس می شد...
می دانم تا چه حد ناراحتی... درک می کنم حست چیست... ولی اگر کمی بنگریم می بینیم، گلی که درون دروازه قرار گرفت همچون شکستمان ناباورانه بود... البته این را می دانم که هوادارِ سپاهان، مانند دیگر هواداران نیست که خدشه ای به حمایتش وارد کند...
حال کمی به دیشب بازگردیم: ...
رونمایی سوزان از 28 طلایی، حضور دو برادر و سه کاپیتان در یک قاب، تقابل رسول با تیم سابقش و بازهم داوری برایمان جزئی از بازی شده است...
راستی جوانمردانگی محرم و تشویق و تحسین او از سوی آبادانی ها را هرگز از یاد نمی بریم... زردپوشانمان برعکس حریفشان عمل کردند و این یکی از نقاط عطف این دیدار است چراکه شاگردان گواردیولا اگرچه بازی را باختند اما اخلاق را بردند که آن تسکین دهنده ی تمام دلخوری های دیشبمان است...
شرایط بازی کردن برایشان سخت بود در کنار آمادگی هایی که از سبک بازی شان می توان مشاهده کرد و کمی حق می دهیم که با یخ هم دوام نیاورند...
تا یادم نرفته بگویم: پاگشایی احسان هم کابوس نفتی ها شده بود... یادتان هست چگونه او را در میدان محاصره کرده بودند؟! البته در کنار تمام وقت تلف کردن های یاران نوروزی...!
دیشب در کنار تمام جوانمردی ها، جای خالی فرید خیلی به چشمانمان می آمد؛ نبودنش حس می شد و در گرمای طاقت فرسای آبادان به یاد حرکات طاقت فرسایش بودیم... به یاد تمام گل هایی که کاشت...
و چه خوب که سالم است و می دانیم که به زودی بر خواهد گشت...
حالا هوادار...! می دانم که حیران تماشای بازی بودی و هیچ شبکه ای تا لحظه ی آخر اولویت پخش را به تیممان نداد و در این هیاهوی کم لطفی ها، تلاطم وجودت آرام نشد... و آنگاه که سوت پایان بازی را شنیدی چگونه بهت زده بودی... وقتی طوفانی نیامد تا گرمای آتشین درونت را خاموش کند... تا آرام کند...
اما چقدر معنای حمایتت برایمان سراسر شادمانی است، وقتی باور داریم که همیشه نیازمند تو هستیم تا همه جا فریاد سر دهیم که سپاهانمان صاحب و یار دارد... حتی همان چند هوادار که در آبادان و گرمایش طاقت آوردند... تا مثل همیشه باشند؛ چه در خانه، چه در ورزشگاه...
ما بازهم اعتماد می کنیم به امیدهایمان و به تمام اندیشه های هدف دار ویسی... و سپاس به قلب طلاییتان که همیشه و هر لحظه امید بخش امیدهایمان بوده است...
حامی بمان، این سپاهان با تشویق های تو جان می گیرد تا جام گیرد و راهی آسیا و جام باشگاه های جهان شود...
نام پر افتخار سپاهان با حضور همیشگی شما پا برجا خواهد ماند و می دانم که می دانی: هوادارِ طلایی، تنها یک نام نیست بلکه یک دنیا حمایت، غیرت، تعصب، اعتماد، نیرو و امیدواری است... براستی هوادار، طلا بودنت چقدر سزاوارت است...
اینک بازهم اعتماد می کنیم چراکه نتیجه تمام اطمینان ها و باورهایمان، قهرمانی در نصف جهان است...
یک دنیا در یک نام! پشت گرمیِ یک تیم به شماست و با حضورتان و حمایتتان است که زردها، طلا می شوند...
با طرفداری ات ای بهترین! همیشه بهترین خواهیم بود...
تعطیلات فرصت خوبی است برای تجدید قوا... وعده ما شنبه، 20 شهریور، ساعت 18:45 در ورزشگاه اختصاصی سپاهان، نقش جهان اصفهان...
به امید پیروزی در مقابل پیکان تهران...
ما فردای هر بازی با شما هستیم، پس...
سلام هوادار...