ما فردای هربازی با شما هستیم
قسمت دوم؛ در کمالِ ناباوری... سلام هوادار!
می دانی که نمی دانم از کجای میدان برایت شروع به گفتن کنم.... گاهی حتی در نوشتن واژه ها برای خواندن هم دلسرد می شوم...
نمی دانم از چه بگویم تا کمی تلاطم وجودت را به ساحل آرامش سوق دهی...
راستش را که بخواهی هیچ کس چنین پیش بینی نمی کرد... همه چیز از گل اولمان شروع شد... از دقیقه اول... از مرادمند...
چقدر جای لی خالیست تا کمی تجربه هایش از تلخی شکست هایمان بکاهد... شاید صدقیان، گلر جوانمان جا دارد برای نمایش نگهبانی هایش...
وقتی اولین حضور سپاهانی های جدیدمان در مستطیل سبز و رونمایی از تکنیک هایشان به تلخ ترین شب تاریخ سپاهانیمان می پیوندد؛ اندوهگین می شویم...
وقتی گل آغازین بازی درون دروازه قرار گرفت، تلنگری بود برای محکم جنگیدن طلایی پوشان... آنانی که خودشان هم سردرگم دقیقه اول بودند...
شاید اگر به 90 دقیقه بازی اعتماد می کردند هرگز دومین گل در دقیقه 25 مهمان دروازه صدقیان نمی شد...
هرچند در نیمه های ابتدایی بازی، مالکیت بیشتر روی این کروی سرنوشت ساز داشتیم اما کاهش تمرکزمان در محوطه پدیده ،ما را با شکست به نیمه دوم بازی رساند...
نیمه ای که برای جبران آمده بودیم... جبران از دست رفته ها...!
گویی گام های طلایی ها به میدان قفل شده بود... آن هنگام که با یک چرخش به توپ و با ضربه ی آرامی سومین گل هم از زیر دستان مهدی مان فرار کرد...
اما در کمال ناباوری و در میان تکاپوهای شاگردان کرانچار، خانزاده مدافع پدیده مشهد در دقیقه 80 چهارمین گل بازی را به ثمر رساند تا بهت و حیرت در میان طلایی ها غوغا کند...
اخرین گل بازی دیشب، هوادارانمان را عجیب رنجود... اما هوادار... برایمان زود است تسلیم در هفته های ابتدایی... می دانم که کیلومتر ها را طی کردی تا در هر شرایطی در کنار طلایی پوشانمان باشی... میدانم چقدر از سرنوشت تلخ دیشبمان رنجیده هستی...
شاید برایت زود است از سر اعتماد کردن ها پایین بیایی... مطمئن باش کوتاهی شان را جبران خواهند کرد... برای اعتماد کردن به آن ها باید ابتدا باور خرابمان در بازی دیشب را مرمت کنیم...
میدانم حقت گریه هایت از سر شکستن ذوقت نیست... ولی خودت هم میدانی کسی که گل نزند حتما گل خواهد خورد...
گاهی انتظار اتفاقاتی را نداریم اما می شود... مثل شکست سنگین دیشب... چنانی تلخ که نمیدانی در کدام گوشه دلت تسکینش دهی...
ناباورانه بود واگذاری بازی آن هم در دقیقه اول...
می دانم زود بود برای جا خوردن طلایی هایمان در همان دقایق ابتدایی... باید جزم عزم هایمان نتجیه را عوض میکرد در آغازین بازی!
اما چه می شود کرد وقتی چاره ای جز پذیرش تلخ ترین شکست تاریخ سپاهانیمان نیست هوادار...
راستی چقدر کمبود های میدان را تو در جایگاه هواداریت جبران می کردی... چقدر شیرین آرام ماندی تا به آن ها مهلتی دهی برای بهبود خودباختگی هایشان...
مهلتی به اندازه صبوریت... به اندازه قلب طلایی ات...
بازی سپاهان _ پدیده به پایان خودش رسید تا درسی بدهد به بازیکنانمان... شاید گاهی عبرت در همان ابتدای فصل بتواند بشود قهرمانی...
درسی از عبرت ها... از دست روی دست گذاشتن ها... از تحریک یاران رسول برای جنگیدن در آینده...
این باخت هرچند تلخ بود اما سپاهانمان نیاز داشت برای یادآوری عنوان قهرمانی...
ما هرچه را که کم داشته باشیم با حضور پرشورت مرهم می بخشیم...
حمایت هایتان هیچ گاه بوی خیانت نمی داد... تویی که در تلخ ترین هایمان هم با افتخار هوادارمان ماندی... از تو و از تمام حمایت هایت، خاطره ها داریم...
از تو... از هوادار...
زردپوشانمان به ما نیاز دارند... به وجود پر از انرژی مثبت مان...
ما به کرانچار و اندیشه هایش بیشتر از آنچه که فکر کند ایمان داریم... و به گام های طلایی های سپاهانمان...
جمعه 20 مرداد ماه رونمایی از مروان حسین می تواند به کلی تلخی دیشب را به شیرینی مبدل کند...
زردپوشان سپاهان به حضور همیشه ماندگار و یادگار هوادارانشان می بالند... بودنتان بی نقص ترین حضور تاریخ لیگ برتر فوتبال است...
برای رسیدن شایدها به باید ها باز هم اعتماد می کنیم... باز هم حمایت می کنیم... چراکه به جواب اعتماد ها و حمایت هایمان امیدوار هستیم...
به امید پیروزی برابر پارس جنوبی جم...
ما فردای هر بازی با شما هستیم؛ پس...
سلام هوادار!