قسمت ششم؛ حاشیه ی لعنتی... سلام هوادار!

غوطه ور شده ایم در هیاهوی حاشیه ها که یادمان می رود گوشه گوشه ی دنیا، هواداران طلایی هستند که با تمام قلبان خویش نبض بازی را احساس میکنند...
تیممان کم کم به جایی دارد میرسد که کمی غفلت کافیست تا چیزی نماند برای سقوط مان و آنگونه که نمایان است سپاهان طلایی سالهاست در گوشه کناری دفن شده است و طوفانی نمی آید در صدر لیگ برتری ها!
راستش نمی دانم چگونه و چطور، اصلا با چه رویی برایت سخن بگویم... برای تویی که حضورت خودش گفتنی های زیادی دارد...
به راستی برایت از چه بگویم...؟ از جام حذفی یا از مصاف فولادین دیشبمان !؟
اما در این گفتن های ناچیز از حضور همیشگی تو کمی که نه بسیار شرمگین می شوم...!
و از گل خوردن های ساده ی دیشبمان!
می دانی؟ شاید تعطیلات برایمان نباید چیزی جز هماهنگی به ارمغان می آورد چراکه طلایی های سپاهانی هستیم اما هرچه که می گذرد برایم معنی تعطیلات و هماهنگی ها بی معنی تر از هر لحظه ایست...
از لی، مروان حسین و حتی از رسول! از دعواهای هرروزه... چه از سمت بازیکنان و چه از سوی کادر فنی!
آنقدر این مدت حاشیه هایمان بیداد کرد که یادم رفت آغازین صحبتم را از بازی شروع کنم هرچند مبحثی خوشایند برایمان یافت نمیشد...!
به دنبال حاشیه ها رفتیم تا که سپاهان طلایی مان را در خاطره ها جا گذاشتیم!
سپاهانمان عجیب برای خودش بدلی شده است در میان طلسم شدگان میدان و از آن عجیب تر آنکه هنوز هم به دنبال سپاهان واقعی هستیم... در این بحبوحه ی اختلافات!
کم کم زیر بار حاشیه های لعنتی دارد یادمان می رود اشکال هندسی فوتبالمان چه بر سر شیر زخمی مان خواهد آورد... چه کروی سرنوشت ساز و چه مستطیل سبز!
در کولاک بی ثمر به امید سپاهان واقعی در حوالی شهر ها و قلب ها پرسه زدیم و چه کم لطفی بود برایمان که ذره ذره در کوره فولادمان آب شویم...!
اما دیشب در میان تمام ناگفته ها و گفته ها، کریمی و رافائل محو شدند... بازیکنانی که به تنهایی درخشیدند و اما ... به سرعت در نتیجه ی بازی نهان گشتند...!
اصلا کل دیشب تنها تلاطم و اندوه بود... چه از بازی و چه از صدا و سیما...
تویی که دغدغه ات هم پشت صفحه ی جادویی تنها حمایت بود و چه سنگین و تلخ که سیمای اصفهانمان هم برای پخش بازیمان خودش را به زحمت نمی اندازد!
حالا برای وزیدن به جدول لیگ تنها کافیست طوفانی باشیم تا ابرهای حاشیه ها را برای رسیدن به سپاهان واقعی کنار بزنیم...
راستش دیشب به یاد احسان و به یاد محرم می افتادم که چقدر با بودن بزرگتری هایشان، موج تجربه در میدان مان می انداختند... موجی از هدایت...!
هواداران منتظر سپاهان واقعی هستند...
می دانیم طلایی ها دیدار سپاهان _ پرسپولیس را هرگز یک بازی ساده و ابتدایی نمی دانند... پس تا هفته ی دیگر فرصت زیادی ست برای هماهنگی تا اعتماد هواداران همگی بشود کولاکی برای پیروزی!
ما پنجشنبه تنها در میدان که نه، حتی تنها در سکوها هم نه!... بلکه با تمام شهر به دیدار با سرخ پوشان پایتخت می رویم...!
و می دانیم با موج حمایت سکوهایمان، وجود شاگردان برانکو را به آتش می کشیم... چراکه واقفیم که ما هواداران معمولی نیستیم!
نقش جهان آماده ی طوفان زرد است...
ما باز هم خواهیم رفت برای حمایت برای اعتماد... ما هرگز برای چند شکست خاطره هایمان را فراموش نمی کنیم...
سپاهان باز خواهد گشت اما اینبار به معنای واقعی... با حضور تو، با حضور من...
وعده ی طوفانی ما، سی ام شهریور ماه... ورزشگاه طوفانی نقش جهان...
تو را ای هوادار... با الفبای احساسمان قدر می دانیم...
با تمام قلبان و وجودمان می آییم برای سپاهانمان... سپاهان پر افتخار یادهایمان... تا از هوادار نماها خودمان را جدا کنیم تا فریاد حمایتمان گوش سایر رقبا را کر کند...!
این حمایت و این طوفانی بودن تنها از شماها، هواداران اصیل سپاهان بر می آید...
به امید اصفهانی طلایی در دیدار سپاهان اصفهان _ پرسپولیس تهران...
ما فردای هر بازی با شما هستیم...پس...
سلام هوادار...!