ما فردای هر بازی با شما هستیم
قسمت پانزدهم؛ پایان کابوس؟!... سلام هوادار!
لیگ هفدهم هم با تمام غم ها و شادی هایش به پایان نیم فصل خودش رسید تا با مقایسه ی بازی های رفت و برگشت و شاید این سپاهان عجیب و غریب، پانزده بازی را در قسمت های پر افتخار و گاها سرافکنده در کنار هوادارانی باشیم که از واژه "سلام هوادار" گرفته تا ریز به ریز گفته هایمان در این بخش را به دامان اندیشه هایشان سپردند... هوادارانی که گاها شاکی نوشته ها و گفته هایمان بودند و عده ای که با تحلیل واژه ها و اندیشه هایمان در قالب نظرات حد توجه و ظرافتشان را به گوشمان رساندند تا دلگرم شویم و دنیایی بسازیم از جنس لذت طلایی...
با شما بودیم در قسمت به قسمت دیدار ها تا در دنیای مجازی مان سلامی کنیم به هوادارانِ همیشه طلایی مان در هر کجای دنیا و حالا در قسمت پانزدهم سخن ها داریم همچون همیشه....!
از دریچه پایگاه خبری طوفان زرد، خرسند شدیم تا با کلامی آشنایِ دل در این دیدارها به مخاطب شناسی برسیم و کسانی را یافتیم برای گفتن از روزهای طلایی مان شایسته تر از واژه های مجازی... هوادار...
در این روزهای نا فرجام غمی گستره ی آسمان نصف جهانیمان را فراگرفته است...
راستش نمیخواهم از بازی چیزی بگویم چراکه می دانم یادآور آن سه گل آبی ها برای تو هم چیزی در حوزه ی جذابیت به همراه ندارد.... نه تنها حوزه جذابیت بلکه در حوزه ی بررسی و تحلیل هم باب میل ها نیست...
آن هم سپاهانی که بر خلاف چهارده بازی قبلش اینک خسته تر از همیشه است و شاید ما هم خسته ایم از گم گشته ای که به کنعان روزهایمان قصد بازگشت ندارد...
نمی دانم چه کسی یا چه کسانی شیر پر قدرتمان را به این جای ناشایست رساندند اما نمی توانم سپاسم را از طلایی پوشانی دریغ کنم که به درستی و با دقت جنگیدند حتی اگر بی نتیجه ماند این تکاپوی ارزشمندشان...!
پیش از سپاهان بی فروغمان، پس از قهرمانی شیرین زمان فرکی، سپاهان مان را گم کرده ایم که برای خودش یک تنه نقطه وحشت پایتختی ها بود... و حالا کم پیش می آید که حرفی در میدان عمل داشته باشد...
توجیه هست اگر بگویم رفتن محرم و احسان و هادی ضربه مهلک سپاهان نبود...! چراکه در تمام روزهای سختمان آن ها بودند که "روزنه های امید" را برایمان گشودند و معنا کردند...
سپاهان برای رسیدن به واقعیت نیازمند حمایت و هوادارانی واقعیست و ما برای بدست آوردن ها خواهیم جنگید ولکن با اراده ای از جنس فولاد...!
سپاهانمان در این روزها تلاش بسیار کرد برای رسیدن به جایگاه اصلیش و پس از "جبران از دست رفته ها" "در کمال ناباوری" و البته "وقت اضافه" "فولادشهر خوش یمن" را به مقصد "کولاک بی ثمر" ترک گفت و حالا در کنار "حاشیه های لعنتی" و نا تمامِ لحظه هایمان، امیدش تنها به "سکوهای طلایی" بود که معنای واقعی حمایت را برایش به تصویر کشیدند آن هم در وسعت یک دنیا حضور خاص و قابل ستایش...
حالا با وجود سپاهان مان روی "مدار بیقراری" ها و گذرِ "اولین شب آرامش" بازهم در حسرتِ "زردِ بی دقت" مان هستیم که پیروزی های زیادی را از دست داد تا در قسمت یازدهم "طلسم شدگان طلایی" نام گیرد...
پس از "کاپیتانی خوش یمن" کریمی با "نام آشنای نا آشنا" "دقایق مرگ باری" را تجربه کردیم تا در سخت ترین شرایط هم همدم تنها طلایی لیگ برترمان باشیم...
حالا با پایان این نیم فصل کابوس بار امیدمان به آینده ایست که زمان کمی برای ساخت فرصت و طلایی شدن آن ها نیست...
با ورود دوباره شریفی به جمع طلایی پوشان سپاهانمان و به امید خدا به روزهای طلایی و طلوع خورشید اصفهانمان نزدیک خواهیم شد و طوفانی خواهیم ساخت زردتر از گذشته...
اینک شیرمان در بند پس لرزه هایی است که هر لحظه ممکن است بر سر لحظه های غرشینش آوار شود...
امیدمان به کرانچارمان است که بتواند بازیکنانی خریداری کند برای یک پایان شیرین...
نیم فصل دوم در کنار شما حامی طلایی ها هستیم... طلا بودن شایسته ی توست... تویی که بودنت طلاییست...
به سپاهانی بودنمان بیشتر از هرچیز و در هر شرایطی می بالیم...
و چقدر شیرین است "مان" مالکیتی که در "سپاهانمان" دلگرمی می دهد...
از همراهی همیشگی تو سپاسگزاریم هوادار...
امیدواریم در قسمت های آینده نیز همراه همیشگی ما باقی بمانید...
در سریال سلام هوادار آرزوی صدرنشینی، خاطره خواهد شد... در کنار شما بودن افتخاریست برایمان...
"پایان کابوس؟!"... نمی دانیم... پس در نیم فصل دوم هم همراه ما باشید...
به امید پیروزی مان برابر سایپایی ها و به امید شکست طلسم پیروزی های متوالیمان...
ما فردای هر بازی با شما هستیم، پس...
سلام هوادار!