دهداری، کجایی که این دهنویهای پرشمار این روزها را ادب کنی؟
جماعتي که از نظر فني و کيفي آش دهانسوزي نيستند، اما به اتکاي مديران سستعنصر، ميليونها انسان را به راحتي به بازي ميگيرند
قاسم دهنوي بعد از عقد قرارداد با دو تيم مختلف و سفر به اسلووني با سپاهان اصفهان، بالاخره صبح يک روز تابستاني نداي قلبش را شنيد و به پرسپوليس پيوست! او که مدتها مسوولان و هواداران اين تيم را سر دوانده بود، حالا قرار است در مقصد جديدش پيراهن شماره پنج را به تن کند؛ لباسي که روزگاري بر تن متعصبترين ستارههاي سرخپوش بوده است. اين افتضاح تاريخي البته بيش از هر چيز ديگري محصول نتيجهگرايي افراطي باشگاههاي ايراني است؛ جايي که مديران فوتبال ما ترجيح ميدهند هر خفت و ذلتي را به جان بخرند تا شايد شانس رسيدن به موفقيتهاي مقطعي را اندکي براي خودشان افزايش بدهند. امروز هر بازيکني با هر ميزان از بدرفتاري و بيتعهدي از هر کدام از تيمهاي ليگ برتري طرد شود، بلافاصله چندين مشتري دست به نقد پيش پاي او صف ميکشند. با اين شيوه، محال است ديو تنومند بازيکنسالاري در فوتبال ايران ذرهاي ضعيف شود. روزگاري در اين فوتبال معلمي مثل مرحوم دهداري داشتيم که گوش بزرگترين ياغيان عصر خودش را ميپيچاند و به احدي باج نميداد. حالا اما در غياب دهداريهاي جسور، دهنويها اوج گرفتهاند؛ جماعتي که از نظر فني و کيفي آش دهانسوزي نيستند، اما به اتکاي مديران سستعنصر، ميليونها انسان را به راحتي به بازي ميگيرند. آهاي استاد دهداري، کجايي که اين دهنويهاي پرشمار اين روزها را ادب کني؟
نقل از قانون آنلاين