به بهانه روز خبرنگار
برای «او» که «روز» ندارد!
میانه های مرداد معمولا متفاوت است. برای او که حرفه اش نه با روز آشناست نه شب... برای او که مبنای تولد یادروزش، مظلومیتش است و معمولا بیشتر می دود تا سره از ناسره جدا کند. مسئول است؛ نه در قبال جماعت بی شماری که تشنه آگاهی اند، بلکه در برابر جمعیت بی شمارتری که مصّر به ناآگاهی اند.
هدف این است در برابر کجراهه بایستد و نه بگوید! ابتذال را ببیند و بیقانونی و بیمرامی و بیاخلاقی را در فرهنگ، ورزش، جامعه، اقصاد، هنر و هرآنچه پیرامونش هست و نیست دنبال کند... در سکوت خودخواسته رسانه، روشن بماند و به تاریکی ها بتابد و خاموش نشود. قربانی حقیقت شود حتی اگر برای خود، برای مخاطب خود و برای سوژه خود، تلخ، تلخ و تلخ تر باشد.
به عقیده من، اندیشه و میل به هر سویی؛ ارزنده است. خبرنگار بی آرمان خطرناک است و باید مقصودی باشد برای نوشتن! چرا بی طرف؛ اگر بیداری وجدان هست... چرا عاشق و هوادار سوژه نباشیم اگر صادقیم؟
بگذریم؛ روزگار سختی است، دل گرفته و خسته و افسرده، روزگار سایه نشینی و تماشا و اشک برغفلت دیگران؛ روزگار کارهای کرده و نکرده است و در انتها؛ دست های خالی...
خبرنگاری، برای کسانی که دغدغه اصلاح امور دارند و عاشقند، این چنین معنا میگیرد... خبرنگاری زندگی است. خبرنگار، تندیس وقار و صبر است. یادآور سختی هایی است که در طول سال ها می بیند اما به خاطر عشق به کارش دم نمی زند... روز بی روزها مبارک...
مجتبی فدائی، سردبیر پایگاه خبری طوفان زرد