چند تا محرم نویدکیا لطفا!
این دیگر بیانصافی است که بگوییم در شرایط امروز همین که کسی وظیفه اصلیاش را انجام دهد،کار شاقی کرده. امروز و در فوتبال باشگاهی ما، وظیفه همه داد زدن و هوچیگری و جنجال راه انداختن است. اصلا فرقی نمیکند کجا باشد.کافی است کتاب فوتبال باشگاهی ایران را به شکل رندم باز کنیم. هر صفحهای که بیاید نصف بیشترش دعواست. ما آنقدر غرق در خشونت شدهایم که سیلی زدنهای کریم باقری به گوش حسین کنعانیزادگان میشود کار صحیح و برایش هورا میکشیم و آرزو میکنیم کاش چند تا کریم باقری در فوتبال ایران میبود تا وقتی کنعانیزادگانها غیر قابل کنترل شدند با پشت دستی مشکل را حل کنند.
در همین شرایط است که باید امثال محرم نویدکیا را بگذاریم روی تخم چشمهامان و نگوییم او صرفا وظیفهاش را انجام میدهد ولی چون فوتبال ما به قهقرا رفته، همین که یک نفر فحاشی نمیکند و جنجال راه نمیاندازد،کار بزرگی است. این تقلیل دادن است. محرم نویدکیا واقعا در این روزهای فوتبال ما حکم کیمیا را دارد. کافی است یکی از اظهارنظرهایش بعد از بازیها را بشنوید.کلامی جز بحث فوتبالی از این مربی به گوش نمیرسد. ذرهای بیاحترامی، ذرهای پرخاش، ذرهای خشونت کلامی و رفتاری در محرم نویدکیا وجود ندارد. او آنقدر این روزها متمایز است که گاهی این حس را به وجود میآورد که انگار داریم یکی از سریالهای تلویزیون را میبینیم. از آن سریالهایی که یک آدم بد دارد که آلوده به تمام رذایل اخلاقی است و یک آدم خوب دارد که تنه به فرشتهها میزند.
محرم نویدکیا از ابتدای فصل جاری هدایت سپاهان را به عهده گرفته و حالا تیمش جزو مدعیان قهرمانی است. سپاهان با اندیشههای کاپیتان سابق خود فوتبال واقعا زیبایی به نمایش میگذارد و نتیجه هم میگیرد. از این منظر سرمربی سپاهان قابل تحسین است. میشود نشست پای بازیهای سپاهان و تحلیل فنی بیرون کشید. میشود فلسفهبازی این تیم را با چشم غیرمسلح هم متوجه شد. وقتی همه اینها را میگذاریم کنار متانت سرمربی تیم، جا دارد از خودمان بپرسیم چه میشد اگر چند تا نویدکیا بیشتر میداشتیم؟
سال ۸۶ وقتی افشین قطبی وارد فوتبال ایران شد با خودش ادبیات جدیدی آورد. او کسی نبود که در کنفرانسهای خبری بعد از بازی بگوید:«داور به ضرر ما سوت زد. سلام عرض میکنم خدمت خبرنگاران…» او از دل شیر حرف میزد و بیشتر متوجه تیم خودش بود تا حریف. همین ادبیات قطبی خیلی زود او را از دیگران متمایز کرد. قطبی حتی وقتی امتیاز از دست میداد، عصبی نمیشد.
همچنان ولی مودبانه. در بازی با پاس همدان، در بازی با صبا و در چند رقابت دیگر کمکم تصویر تثبیت شده قطبی برای هواداران فوتبال تغییر کرد. اعتراضهای قطبی بالا گرفت. قطبی بعد از یک سال و نیم حضور در ایران در حال حل شدن در جو حاکم بر فوتبال ایران بود. او خیلی زود به تیم ملی رفت و بعد برای ادامه فعالیتش راهی خاور دور شد. شاید اگر این اتفاق نمیافتاد معلوم نبود که یک یا دو سال بعد آیا چیزی از آن تصویر زیبای روزهای اول قطبی باقی میماند یا نه؟
این مثال نشان میدهد که جو مسموم فوتبال باشگاهی ایران چقدر میتواند مخرب باشد. این فضای مسموم همانند یک بیماری شیوع پیدا کرده و کمکم آدمها را آلوده میکند. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نه. حتی خارجیها هم بعد از مدتی ماندن در ایران میشوند شکل خود ما. میفهمند که اینجا داد و فریاد و اعمال خشونت کلامی و فیزیکی خریدار دارد. میفهمند هواداران برمیدارند روی ویدیوی اعتراضات و گردنکلفتی مربیان و بازیکنان آهنگهای حماسی میگذارند و پخش میکنند در اینستاگرام به عنوان «تعصب».
برخلاف خیلی از هواداران که بعد از سیلیهای کریم باقری به صورت کنعانیزادگان نوشتند:«کاش یه کریم باقری جیبی داشتم که هر دفعه میخواستم حرف اضافه بزنم، بزنه تو دهنم»، «هر تیم ایرانی یه کریم باقری لازم داره» یا «اگر چک و لگد نباشه نمیشه بازیکنا رو جمع و جور کرد» من امیدوارم که به اندازه فوتبالیستها و مربیان ایرانی محرم نویدکیا داشته باشیم.کسی که احتمالا بهتر از همه فهمیده خشونت، خشونت میآورد و جنجال، جنجال. فرقی هم نمیکند این جنجال و خشونتورزی برای منظور درست یا غلط باشد. فرقی نمیکند اعتراض به اعلام پنالتی داور برحق باشد یا ناحق. فرقی ندارد سیلی زدن به صورت یک نفر برای ساکتکردن آن شخص است یا آسیب رساندن فیزیکی. شاید به همین خاطر هم هست که در قوانین فوتبال چیزی به اسم اعتراض «به جا» نداریم و هرگونه اعتراضی بدون هیچ بند و تبصرهای مستوجب اخطار و جریمه است. همچنین هرگونه برخورد فیزیکی. فرقی هم نمیکند این برخورد بین بازیکنان دو تیم باشد یا بازیکنان خودی.
در روزگاری که تصور میشود فوتبال ما همین است که هست! نویدکیا یک آلترناتیو واقعی است.کسی که به بازیکنان تیمش گفته حق ندارید اعتراض کنید. نویدکیا به جای اینکه اجازه بدهد بازیکنان تیمش حین بازی آسمان و زمین را به هم بدوزند و بعد فکر کند چطور آرامش را به تیم برگرداند از قبل و توی تمرینها مشکل را حل کرده. این یعنی میشود بدون اعمال خشونت هم تیم را جمع و جور کرد، میشود بدون جنجال کردن پیش رفت و بدون مقصر دانستن زمین و زمان نتیجه گرفت.کاش فوتبال یک رستوران بود و میرفتیم پشت پیشخوانش و میگفتیم «چند تا محرم نویدکیا لطفا!»
در همین شرایط است که باید امثال محرم نویدکیا را بگذاریم روی تخم چشمهامان و نگوییم او صرفا وظیفهاش را انجام میدهد ولی چون فوتبال ما به قهقرا رفته، همین که یک نفر فحاشی نمیکند و جنجال راه نمیاندازد،کار بزرگی است. این تقلیل دادن است. محرم نویدکیا واقعا در این روزهای فوتبال ما حکم کیمیا را دارد. کافی است یکی از اظهارنظرهایش بعد از بازیها را بشنوید.کلامی جز بحث فوتبالی از این مربی به گوش نمیرسد. ذرهای بیاحترامی، ذرهای پرخاش، ذرهای خشونت کلامی و رفتاری در محرم نویدکیا وجود ندارد. او آنقدر این روزها متمایز است که گاهی این حس را به وجود میآورد که انگار داریم یکی از سریالهای تلویزیون را میبینیم. از آن سریالهایی که یک آدم بد دارد که آلوده به تمام رذایل اخلاقی است و یک آدم خوب دارد که تنه به فرشتهها میزند.
محرم نویدکیا از ابتدای فصل جاری هدایت سپاهان را به عهده گرفته و حالا تیمش جزو مدعیان قهرمانی است. سپاهان با اندیشههای کاپیتان سابق خود فوتبال واقعا زیبایی به نمایش میگذارد و نتیجه هم میگیرد. از این منظر سرمربی سپاهان قابل تحسین است. میشود نشست پای بازیهای سپاهان و تحلیل فنی بیرون کشید. میشود فلسفهبازی این تیم را با چشم غیرمسلح هم متوجه شد. وقتی همه اینها را میگذاریم کنار متانت سرمربی تیم، جا دارد از خودمان بپرسیم چه میشد اگر چند تا نویدکیا بیشتر میداشتیم؟
سال ۸۶ وقتی افشین قطبی وارد فوتبال ایران شد با خودش ادبیات جدیدی آورد. او کسی نبود که در کنفرانسهای خبری بعد از بازی بگوید:«داور به ضرر ما سوت زد. سلام عرض میکنم خدمت خبرنگاران…» او از دل شیر حرف میزد و بیشتر متوجه تیم خودش بود تا حریف. همین ادبیات قطبی خیلی زود او را از دیگران متمایز کرد. قطبی حتی وقتی امتیاز از دست میداد، عصبی نمیشد.
همچنان ولی مودبانه. در بازی با پاس همدان، در بازی با صبا و در چند رقابت دیگر کمکم تصویر تثبیت شده قطبی برای هواداران فوتبال تغییر کرد. اعتراضهای قطبی بالا گرفت. قطبی بعد از یک سال و نیم حضور در ایران در حال حل شدن در جو حاکم بر فوتبال ایران بود. او خیلی زود به تیم ملی رفت و بعد برای ادامه فعالیتش راهی خاور دور شد. شاید اگر این اتفاق نمیافتاد معلوم نبود که یک یا دو سال بعد آیا چیزی از آن تصویر زیبای روزهای اول قطبی باقی میماند یا نه؟
این مثال نشان میدهد که جو مسموم فوتبال باشگاهی ایران چقدر میتواند مخرب باشد. این فضای مسموم همانند یک بیماری شیوع پیدا کرده و کمکم آدمها را آلوده میکند. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نه. حتی خارجیها هم بعد از مدتی ماندن در ایران میشوند شکل خود ما. میفهمند که اینجا داد و فریاد و اعمال خشونت کلامی و فیزیکی خریدار دارد. میفهمند هواداران برمیدارند روی ویدیوی اعتراضات و گردنکلفتی مربیان و بازیکنان آهنگهای حماسی میگذارند و پخش میکنند در اینستاگرام به عنوان «تعصب».
برخلاف خیلی از هواداران که بعد از سیلیهای کریم باقری به صورت کنعانیزادگان نوشتند:«کاش یه کریم باقری جیبی داشتم که هر دفعه میخواستم حرف اضافه بزنم، بزنه تو دهنم»، «هر تیم ایرانی یه کریم باقری لازم داره» یا «اگر چک و لگد نباشه نمیشه بازیکنا رو جمع و جور کرد» من امیدوارم که به اندازه فوتبالیستها و مربیان ایرانی محرم نویدکیا داشته باشیم.کسی که احتمالا بهتر از همه فهمیده خشونت، خشونت میآورد و جنجال، جنجال. فرقی هم نمیکند این جنجال و خشونتورزی برای منظور درست یا غلط باشد. فرقی نمیکند اعتراض به اعلام پنالتی داور برحق باشد یا ناحق. فرقی ندارد سیلی زدن به صورت یک نفر برای ساکتکردن آن شخص است یا آسیب رساندن فیزیکی. شاید به همین خاطر هم هست که در قوانین فوتبال چیزی به اسم اعتراض «به جا» نداریم و هرگونه اعتراضی بدون هیچ بند و تبصرهای مستوجب اخطار و جریمه است. همچنین هرگونه برخورد فیزیکی. فرقی هم نمیکند این برخورد بین بازیکنان دو تیم باشد یا بازیکنان خودی.
در روزگاری که تصور میشود فوتبال ما همین است که هست! نویدکیا یک آلترناتیو واقعی است.کسی که به بازیکنان تیمش گفته حق ندارید اعتراض کنید. نویدکیا به جای اینکه اجازه بدهد بازیکنان تیمش حین بازی آسمان و زمین را به هم بدوزند و بعد فکر کند چطور آرامش را به تیم برگرداند از قبل و توی تمرینها مشکل را حل کرده. این یعنی میشود بدون اعمال خشونت هم تیم را جمع و جور کرد، میشود بدون جنجال کردن پیش رفت و بدون مقصر دانستن زمین و زمان نتیجه گرفت.کاش فوتبال یک رستوران بود و میرفتیم پشت پیشخوانش و میگفتیم «چند تا محرم نویدکیا لطفا!»