این پهلوان با وفا آخر زمین خورد
تاسوعای حسینی تسلیت باد
تا که چشمش هزار معجزه را، بین خوف و خطر نشان بدهد
شیهه در شیهه اسب وگرد وسوار،آسمان مکث کرده تا چه کند؟
خیمه در خیمه گریه می شنود ، آب را شعله ور نشان بدهد؟!
مشک لبتشنه گرم زمزمه شد، گریههای رقیه در گوشش
تا که یک دشت لالهعباسی، غرق خون جگر نشان بدهد
قبضه ی ذوالفقار در مشتش، خشم دریاست در سر انگشتش
کربلا قلعه قلعه خیبر شد، رفت مثل پدر نشان بدهد
با خودش فکر میکند که فرات، عطش باغ را نمیفهمد
میرود معنی شکفتن را، فوق درک بشر نشان بدهد
همه ی خشم خونفشان علی، در صدایش وزیده، میخواهد
خطبة شقشیقهای دیگر، با رجزها مگر نشان بدهد
ساعتی بعد آفتاب گرفت، لحظة بعثتی شگفت آمد
سورهای قطعه قطعه در دستش، رفت شقالقمر نشان بدهد
فرارسيدن ايام تاسوعاحسيني را كه يادآور رشادتها و مظلوميتهاي خاندان پاك رسالت است را تسليت ميگويیم