من حاجیصفی هستم
حاج صفی: به رکورد بازیهای ملی فکر نمیکنم
دیر رفت اما بالاخره رفت. به فوتبال اروپا و آلمان. بوندس لیگای دو مقصد او بود. تیمی در فرانکفورت به نام اف اس فاو. این شاید سکوی پرتابش باشد اما رویای او نیست. میخواهد به لیگهای معتبر برود و برای ایران افتخار بیافریند. مثل تمام سالهایی که از رده نونهالان برای تیم ملی بازی کرده و حالا به رکورد ۷۵ بازی ملی رسیده.
به گزارش طوفان زرد و به نقل از ایران ورزشی، صحبت از دفاع چپ تیم ملی است. حاجصفی یا حاجیصفی. زیاد فرقی نمیکند. به اولی عادت کردهایم اما دومی درست است. خودش هم عادت کرده که حاجیصفی صدایش بزنند. با او فرسنگها آنطرفتر، در آلمان و شهر فرانکفورت گپ زدیم. میتواند جذاب باشد، بخصوص که احسان این روزها کم مصاحبه میکند.
برگردیم به چند ماه قبل. وقتی در سپاهان بازی میکردی و پیشنهاد اف اس فاو به دستت رسید. چه شد که تصمیم گرفتی به این پیشنهاد جواب مثبت بدهی و پس از سالها بازی در لیگ ایران به بوندس لیگای دو بروی؟
چند سال بود که میخواستم لژیونر شوم اما موقعیتش پیش نمیآمد. سال قبل هم به انگلیس رفتم و در آستانه امضای قرارداد با فولام بودم که قسمت نشد پیراهن این تیم را بپوشم. امسال از مدیر برنامههایم خواستم تا هر طور شده کار انتقال مرا به فوتبال اروپا فراهم کند. او قول داد که تلاشش را انجام بدهد و برای من پیشنهادی از اروپا دست و پا کند. گذشت و گذشت تا اینکه در روزهای پایانی نقل و انتقالات تیم دوم شهر فرانکفورت، یعنی اف اس فاو سراغم آمد.
چرا به بوندس لیگای دو رفتی؟ یعنی با رزومه بازی در دو جام ملتهای آسیا، انجام ۷۵ بازی ملی، حضور در تمام ردههای سنی تیم ملی ایران و البته بازی در جام جهانی نمیشد به تیمی در بوندس لیگای یک بروی؟
نمیدانم چرا ولی نمیشد. دوست داستم در تیمی باشم که در سطح اول حضور داشته باشد اما واقعیتش بازیکنان ایرانی را به سختی جذب میکنند. در فوتبال اروپا دیگر مثل قبل روی ما بازیکنان ایرانی نظر ندارند و خیلی کم برای جذبمان علاقه نشان میدهند. من هم باید از یک جا شروع میکردم و با تیمی حتی در بوندس لیگای دو قرارداد میبستم. هدفم این است که یک فصل اینجا بازی کنم و سال بعد یا به بوندس لیگای یک بروم یا لیگ برتر کشورهای اروپایی دیگر. اف اس فاو را به عنوان سکوی پرتاب انتخاب کردم. تیمی که میتواند معرف من در فوتبال اروپا و بخصوص آلمان باشد اما سقف آرزوهایم نه.
برای انتخاب اف اس فاو چقدر تحقیق کردی؟ از کسی پرسیدی که این تیم چطور است و میتواند به تو کمک کند یا نه؟
راستش را بخواهید زیاد تحقیق نکردم. در همین حد میدانستم که تیم دوم شهر فرانکفورت است و فصل قبل برای نیفتادن تلاش کرده. خوشبختانه سقوط نکرد و این فصل هم شرایطش بهتر از قبل است. در میانههای جدول قرار داریم و تلاش میکنیم تا به جمع تیمهای بالاتر اضافه شویم.
میدانی که مهدی مهدویکیا در اواخر حضور ۱۱ سالهاش در بوندس لیگا پیراهن اینتراخت فرانکفورت را پوشید و یکی دو فصل برای این تیم بازی کرد. با او مشورت کردی؟ اصلا حرفی از مهدویکیا در فرانکفورت هست؟
با آقا مهدی مشورت نکردم چون روزهای پایانی نقل و انتقالات به آلمان آمدم و اصلا نشد که با کسی صحبت کنم. در باشگاه ما که حرفی از مهدویکیا نمیزنند اما خب در اینتراخت اوضاع فرق میکند. مطمئنم هر بازیکن ایرانی که پا به باشگاه اینتراخت بگذارد از او درباره مهدی سوال میکنند و از خوبیهایش میگویند.
در فرانکفورت ایرانی هم میبینی؟
ایرانی هست ولی زیاد نه. بیرون که میروم هر از چند گاهی شهروندان ایرانی را میبینم. برخی اوقات آنها سر تمرین هم میآیند و با این کارشان به من روحیه میدهند.
برخورد هواداران اف اس فاو با تو چطور بود؟ اصلا چقدر هوادار دارید؟
تیم ما زیاد هوادار ندارد. اکثر مردم فرانکفورت طرفدار اینتراخت هستند و بازیهای این تیم برایشان جذاب است. ما اگر در شهر خودمان بازی داشته باشیم، شاید ۱۰ هزار نفر تماشاگر برای حمایتمان به ورزشگاه بیایند چون ورزشگاه ما جمع و جور است و در همین حد هوادار داریم. البته اگر بازی حساس داشته باشیم ورزشگاه پر میشود، در غیر این صورت، هواداران از بازی ما کمتر استقبال میکنند. در بازیهای خارج از خانه هم حدود ۲۰ نفر برای تشویق ما به شهرهای دیگر میآیند.
کادر فنی و بازیکنان چطور با حضور تو کنار آمدند؟ با آنها اخت شدهای؟
بازیکنان به گرمی از من استقبال کردند. مربیان هم همینطور چون بازیام را دیده بودند و به فوتبالم اعتقاد داشتند. خوشبختانه کسی با من مشکلی ندارد و همه کمکم میکنند تا زودتر با شرایط فوتبال آلمان وفق پیدا کنم.
از نظر زبان مشکلی نداری؟ چطور با بازیکنان و کادر فنی ارتباط برقرار میکنی؟
زبان آلمانی واقعا سخت است. اینجا یک دوست به نام ایلیا دارم که همیشه کنارم هست و خیلی کمکم میکند.
در تمرین چطور؟
مربیان، انگلیسی هم صحبت میکنند. من هم تک و توک میفهمم که چه میگویند. ضمن اینکه فوتبال خودش یک زبان مشترک است که میتواند میان بازیکنان و کادر فنی ارتباط برقرار کند.
قصد نداری زبان آلمانی یاد بگیری؟
چرا. یکی از اهدافم در این چند ماه اخیر همین بوده. باشگاه هم برای من و سه بازیکن دیگر معلم گرفته و در هفته ۳، ۴ بار موظفیم که سر کلاس حاضر شویم و زبان آلمانی یاد بگیریم.
سخت است؟
خیلی. مثلا در کلاس کلمههایی آموزش میدهند که معنی ایرانی ندارد. وقتی از دوستم که سالهاست در آلمان زندگی میکند هم میپرسم نمیداند که منظورم چیست. زبان آلمانی واقعا دشوار است و یادگیریاش از انگلیسی سختتر.
در اف اس فاو بیشتر دفاع چپ هستی تا بال چپ یا هافبک میانی. آنها هم از تو در پستی استفاده میکنند که شاید کاراییات کمتر باشد. دلیلش چیست؟
من در قریب به اتفاق بازیها دفاع چپ بوده و فقط مقابل مونیخ ۱۸۶۰ که آخرین بازی مان بود یک خط جلوتر قرار گرفتم و هافبک چپ بودم. یک گل هم میتوانستم بزنم که نشد. مربیان از بازیام در پست هافبک چپ راضی بودند و فکر میکنم تا وقتی در زمین حضور داشتم بد کار نکردم. شاید از این به بعد کمی جلوتر بازی کنم اما این تشخیص کادر فنی است و من هم مشکلی با آن ندارم.
کیکر هم انگار با تو مشکل دارد! یک زمانی به وحید هاشمیان نمره پایین میداد و حالا به تو. ماجرا چیست؟
نمیدانم واقعا. البته توجهی به نمره کیکر نمیکنم چون کارشناسهای این مجله به بازیکن خط دفاع خیلی سخت نمره خوب میدهند. چهار بازیکن خط دفاع باید خیال گرفتن نمره بالا را از سرشان بیرون کنند. مگر اینکه اتفاق خاصی رخ بدهد. مثلا گلی به ثمر برسانند یا فوقالعاده ظاهر شوند. بهترین نمرات را یا دروازهبانها میگیرند یا مهاجمان و هافبکهای نفوذی چون گل میزنند یا پاس گل میدهند. در آلمان هم به گلزن اهمیت میدهند و بازی کسی که گل میزند یا پاس گل میدهد بیشتر به چشم میآید.
آرزو به دل ماندیم کیکر به تو نمرهای بهتر از ۴ بدهد...
یک بار ۵/۲ گرفتم. یادتان نیست؟ بعد از بازی با هرتابرلین در جام حذفی. خیلی خوب بودم و چه عجب شد که کیکر به من نمره خوب داد.
الان حدود ۳، ۴ ماه است که به فوتبال آلمان رفتهای. لیگ این کشور با لیگ ایران، از نظر امکانات چقدر فرق دارد؟
اینجا امکانات، حتی برای تیمی مثل اف اس فاو که در بوندس لیگای دو حضور دارد خیلی بیشتر از امکانات تیمهای ایرانی است. به عنوان مثال ما دو زمین چمن طبیعی داریم که واقعا فوقالعادهاند و هیچ مشکلی ندارند. یک چمن مصنوعی هم در کنار این دو چمن طبیعی وجود دارد که برخی مواقع روی آن تمرین میکنیم. تشکیلات باشگاه هم که در نوع خود استاندارد است و بدون ایراد. حالا شما حسابش را بکنید که این امکانات برای تیمی در بوندس لیگای دو است. ببینید تیمهای بوندس لیگای یک چه امکاناتی دارند. اصلا نمیشود امکانات فوتبال آلمان و ایران را مقایسه کرد. چه بسا اگر فوتبال ایران چنین امکاناتی در اختیار داشت میتوانست حتی شانه به شانه قویترین تیمهای فوتبال جهان پیش برود و مقابل آنها عرض اندام کند اما حیف...
گفتی امکانات. گویا کارلوس کیروش هم از این قضیه ناراحت است و مدام از نبود امکانات انتقاد میکند. حتما صحبتهای او را شنیدهای؟
خب درست میگوید. این ایراد همیشه در فوتبال ما وجود دارد و برای بار اول و دوم نیست که پیش میآید. تیمهای دیگر با چند برابر امکانات ما نتایجی میگیرند که اصلا قابل قیاس با نتایج تیم ملی ایران نیست. کیروش حق دارد گلایه کند. این ناراحتیها همیشه هست و کمبود امکانات در طول سالیان اخیر بارها ما را آزار داده. هر چه بگوییم هم فایدهای ندارد. به عنوان بازیکن تیم ملی برای چندمین بار از مسوولان خواهش میکنم نگاه دیگری به تیم ملی داشته باشند. امکانات را ارتقا بدهند و با این کار به موفقیت تیم ملی کمک کنند.
تو در ۲۵، ۲۶ سالگی بیش از ۷۰ بازی ملی انجام دادهای. خیلیها معتقدند میتوانی رکورد بازیهای ملی را بشکنی. آیا به این رکورد فکر میکنی؟
خدا شاهد است نه. اصلا به رکورد فکر نمیکنم. سعیام این است تا جایی که میتوانم به تیم ملی کمک کنم. تمام هدفم همین است.
به عنوان آخرین سوال. یک ابهام در مورد فامیلیات وجود دارد. تو حاجیصفی هستی یا حاجصفی؟
حاجیصفی.
پس چرا همه میگویند حاجصفی؟
دیگر عادت کردهاند و کاریاش هم نمیشود کرد. گزارشگرها از بس گفتند حاجصفی، فامیلی من هم تغییر کرده. البته اینجا پشت پیراهنم، اول حاجی نوشته و بعد با کمی فاصله صفی. گزارشگرهای آلمانی هم وقتی میخواهند نام مرا صدا بزنند میگویند حاجیصفی ایقانا، یعنی حاجیصفی ایرانی. در کل حاجصفی برای شما خبرنگاران هم بهتر است چون تیترتان طولانی نمیشود.