نامه ای سرگشاده، خطاب به مدیران باشگاه
آقای باقریان، لطفا از خواب بیدار شوید...
اگرچه سرآغاز سخن،همواره با عبارت «فصل کابوس بار پانزدهم خاتمه یافت» آغاز می شود اما آیا به راستی فصل کابوس سپاهانی ها تمام شد؟ آیا دوران بحران و اضطراب ، نا ملایمتی ها ، تضعیف و تحلیل عملکرد زردپوشان به پایان رسیده است؟در حقیقت هر اندازه که در کوران مسابقات داخلی و آسیایی ، حفظ حریم ، روحیه و صلاح مجموعه سپاهان دست منتقدان و البته ما هواداران را برای برقراری آرامش موجود در تیم بسته نگاه می داشت به نظر می رسد که امروز بزرگترین خیانت اهالی سپاهان نقد نکردن و پرهیز از گفتن ناگفتنی ها است. در واقع همانقدر که به تشخیص صلاح مقطعی تیم در طول لیگ مجال پرسش و پاسخ و استیضاح نبود به همان اندازه امروز به شدت به دنبال پاسخ پرسش هایمان هستیم.
بخش نخست: متهم ردیف اول!
جناب آقای باقریان مدیرعامل باشگاه بزرگ فرهنگی ورزشی فولاد مبارکه سپاهان ، از گزافه پرهیزمی کنیم و مستقیم به اصل می پردازیم. عقبه نام بزرگ باشگاه سپاهان با تمام زیر و رو ، پسوند و پیشوندهای موجود به اصالت یک شهر ،شخصیت یک استان و شرافت یک مردم گره خورده است. بدون شک عامل یا عاملینی که عامدانه یا ناآگاهانه سعی بر تخریب هویت سپاهان دارند باید از سوی مقام نخست مجموعه یعنی شخص مدیرعامل، شناسایی ، آسیب شناسی و رفع مشکل شوند. پس در مشکل به وجود آمده اگر هر کدام از مراحل آسیب شناسی به درستی یا در زمان خود انجام نشود، در کنار مقصرین داخلی و خارجی ، مدیرعامل اولین متهمی است که یا دیر از موضوع با خبر شده و یا توانایی حل موضوعات را نداشته است. آنچه امروز از سپاهان لیگ پانزدهم باقی است کلکسیونی از مشکلات درونی و بیرونی است که در سال های گذشته خیلی از آنها در سپاهان مطرح نبود.
بخش دوم: این هیات مدیره غیر بومی!
بسیار مفتخر وخوشحالیم وقتی بختیاری زاده سرمربی استقلال اهواز در کنفرانس خبری پیش از دیدار با سپاهان رو به خبرنگاران اصفهانی می گوید: «ما در شهر خودمان همیشه مدیران لایق اصفهانی را پتکی بر عملکرد مدیران باشگاهی خود می کردیم. چه به روز اصفهان آمده که روزی صادر کننده مغز های مدیریتی در حوزه ورزش بود اما حالا از کوزه شکسته هم نمی تواند آب بخورد؟ چرا بیش از نیمی از کرسی های تصمیم گیرنده باشگاه بزرگ اصفهان، بومی نیست و به درک درستی از قرابت احساسی مردم این شهر با سپاهان نرسیده است؟ چرایی فاصله گرفتن از باور اینکه سپاهان هم ، همچون نمایه های بزرگ این شهر مقدس است در تمام ارکان این باشگاه به چشم می آید.
با یک نفس عمیق بگذریم ، استقلال اهواز در آن بازی یک مساوی دیگر از سپاهان گرفت و البته بعد هم سقوط کرد...
بخش سوم: رسالت فولاد مبارکه!
مجموعه صنعتی فولاد مبارکه به واسطه موقعیت جغرافیایی ، تاثیرگذاری بر روی منابع محیطی ، بهداشتی ، تخفیف مالیاتی و البته الزام در سرمایه گذاری اجتماعی ، در کنار تمام جفاهایی که بواسطه حضور و وجودش به آحاد انسان های یک سرزمین می کند، بر طبق قانون موظف است در حوزه های مدنی و البته ورزش منطقه سرمایه گذاری کند. موضوعی که بر هیچ کس پوشیده نیست و دلیل فعالیت اسپانسرینگ کارخانجات صنعتی همچون فولاد ، ذوب آهن ،ایران خودرو، سایپا،صنعت مس ، کارخانجات تولید رنگ و ... در حوزه ورزش و تیمداری آن ها را آشکار می سازد. حمایتی که از واژه «لطف» فاصله می گیرد و به واژه سنگینی همچون «وظیفه» تبدیل می شود.آیا سنگینی این واژه ، در کنار وجود بیماری های سرطانی همچون MS ، از بین بردن فرصت های شغلی برای جوانان ، و البته انواع آلودگی های آبی و هوایی که همه ناشی از وجود همین کارخانه است بر بار مسئولیت اجتماعی آقایان نمی افزاید؟
آیا سرمایه گذاری در پروژه ای ملی و کهنه که مسئولیت پرداخت هزینه هایش منابع استانی نیست مجتمع فولاد مبارکه را از حمایت مالی باشگاه سپاهان به سرمایه گذاری در ورزشگاه نقش جهان سوق می دهد؟ و چه خوش باورانه همه ما آن شرکت عظیم و پولادین را را ناجی نقش جهان می پنداریم!
بخش چهارم: بزرگترهایی که نیستند!
بازوبندی که بیش از حد دست به دست شد و نه بواسطه حضور و تعدد بزرگان تیم، بلکه بخاطر عدم حضورشان و مشکلات مختلفی که دیر ریشه یابی شد! بازوبند کاپیتانی در فصل پانزدهم آنقدر گشت و گشت تا به بازیکنانی رسید که شاید سال های گذشته برایشان نام سپاهان هم یک رویا بود. بی نظمی و حواشی ای که تنها معطوف به مستطیل سبز نبود و در تمام حرکات بازیکنان مشهود بود. اگر برای شما هم ضعف فنی و بدنی زردپوشان مشهود است سری به صفحات شبکه های اجتماعی بازیکنانتان بزنید. کاپیتان های سپاهانی با همه انتقاد هایی که به جان میخریدند مانع از فروپاشی اخلاقی و انضباطی بازیکنانی می شدند که به قول آخرین سرمربی تان ، یک شبه ره صد ساله رفته بودند.آیا بهتر نبود با مدیریت درست مانع از یتیم شدن تیم بزرگ سپاهان می شدید و اعتماد کاپیتان ها را جلب می کردید؟ به راستی اگر در مقاطعی حق هم با آن ها نبود چرا صلاح کار به امروز و فردا و فردا ها افتاد؟
بخش پنجم: باشگاهداری!
سال ورزشی گذشته برای تیم فوتبال سپاهان تاریک و پوچ بود اما این تاریکی تنها منحصر به تیم فوتبال و حتی حوزه ورزش این باشگاه نبود. اگر امروز از انحلال تیم های بانوان ، کاراته ، دوچرخه سواری و ... صحبتی به میان نیست تنها ناشی از محرومیت رسانه ای آن ها در سایه کسب نتایج ضعیف تیم فوتبال است. و در سویی دیگر میراث های اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی مدیران گذشته سپاهان همچون رستوران سپاهان ، فروشگاه سپاهان ، مجله سپاهان ، آرایشگاه سپاهان و البته برگزاری نشست های فصلی و خبری سپاهان همه به مرز نابودی و فراموشی نزدیک می شوند. بی تردید عدم توانایی ها، تنها منحصر به رشته فوتبال نشده و مدیریت باشگاه قافیه را خارج از مستطیل سبز هم باخته است و شکستی به مراتب سنگین تر در حوزه مدیریتی متحمل شده است.
بخش ششم: هیچ چیز تغییر نکرده است...
به تمام فاکتور هایی که سپاهان لیگ پانزدهم را برایمان رقم زد یک عامل دیگر هم برای لیگ شانزدهم اضافه خواهد شد. اینبار نه تنها سپاهان قهرمان فصل گذشته نیست بلکه کارنامه درخشان رتبه یازدهمی مجال آزمون و خطا به مدیران ، مسئولان و بازیکنان را نخواهد داد. هیچکس آماده پذیرش مجدد سپاهان کم فروغ و بی هویت نیست.پس لطفا هر چه زودتر از خواب بیدار شوید...