دربی بی سر و ته!

خدارو صد هزار مرتبه شکر برای یک بار هم که شده روزگار روی خوشش را بمان نشان داد. باید دست آن دوستی که روز جمعه خروس بی محلمان شد را بوسید. یا حتی لحظه به لحظه زمان معطل ماندن در پمپ بنزین چهارباغ و خیابان های شلوغ در کنار بچه های اصفهان را غنیمت شمرد. حتی اگر اعصابتان از بوق و دود و ترافیک هم خورد شود باز می ارزد که غروب غمگین جمعه را ننگین نکنید! مثل آن دسته از بزرگوارانی که نشستند و دیدند و آخرش هم گلاب به رویتان...!
از روز اول که قرعه این دو تیم درهفته ششم آمده بود طوری صغری کبری کردند که انگار نه انگار این دو تیم استقلال و پرسپولیسند...
جایتان خالی همین چند دقیقه پیش بود که همان دوست خروس عزیزتر جان مثال میزد و میگفت: اصلا شما نگاه کن، این رئال و بارسا چه که به سر هم نمی آوردند! لامصب ها بهترین بازی هایشان را جلوی هم می کنند اما اینها... یک مشت ترسو... به این هم می شود گفت دربی؟!
گفتم ای عزیزجان، این چه حرفی است ، چرا راه دور میروی؟
مگر همین ذوب و سپاهان خودمان را ندیده ای که چه بلاهایی در زمین و هوا به سر هم می آورند؟ لااقل اگر مساوی هم بشود آدرنالین آدم سر به فلک می گذارد! درد و بلایشان بخورد توی سر...
همه اینها جمع شد تا وقتی به خانه رسیدم بنشینم و یک تحلیل اساسی برایشان بنویسم... اما غافل از اینکه وقتی سایت دوست و برادرشان را باز کردم تیترش منهدمم کرد: «دربی ای که دوستش نداشتیم!» شستم خبردار شد که ماجرا از چه قرار بوده!
خب خدارا صد هزار مرتبه شکر برای یک بار هم که شده در یک چیز با دوستان طرفدار سرخابیمان هم نظر شدیم! یک بنده خدایی پیدا شود بگوید: مگر دربی تیم های سر و ته جدول اینقدر مهم بود که این همه روز از تبلیغات رسانه ای نابودمان کردید؟ بابا استقلال و پرسپولیسند دیگر! دربیشان هم مثل خودشان است... کلا هرچیزی به اینها مربوط باشد بی سر و ته می شود... مثال بارزش هم همین چند خط ما... اصلا از طوفان زرد بعید بود این چرندیات را منتشر کند! به نظرم باید انقدر کپی کرد تا برسد به دست صاحب اصلی اش... اصلا به ما چه؟ ننویس آقا! ننویس!