هر سه شنبه با یاد او...
باشهدای دیار سپاهان: شهید مهدی سلیمانپور
در جایی که همواره اخبار ورزشی و تیتر های پر تب و تاب آن، همه ما را به سوی خود سوق می داد؛ تصمیم گرفتیم هر هفته تیتری بزنیم از قهرمان ها، قهرمان های واقعی دیار سپاهان؛ پس برآن شدیم تا هر سه شنبه با بیان برگی از زندگینامه چند شهید، فضای مجازی هواداران طلایی را عطر آگین کنیم
شهید مهدی سلیمانپور
مهدی سلیمانپور فرزند تقی به سال 1336 شمسی در اصفهان متولد شد.پس از اتمام سال اول دبیرستان به هنرستان نساجی رفت و در رشته ی فلزکاری مشغول به تحصیل شد.او به همراه شهید هلالی و آتشین و مصدق فر ، در کارهای انقلابی شرکت می کرد و به امور فرهنگی و مذهبی هنرستان رسیدگی می کرد .با وجود اینکه مدیر مدرسه ، عضو ساواک بود و آنها را شناسایی کرده بود و تحت نظر داشت ولی فعالیت خود را علیه رژیم رها نکردند و در کلاس های درس آقایان زهتاب و پرورش شرکت می کردند.
مهدی در طول این مدت نیز با کار در کارگاه آهنگری، نیرویش را بیهوده هدر نمی داد و هزینه ی تحصیل خود را در می آورد. وی فردی خوش اخلاق و شوخ طبع بود .چهره ای خندان داشت و به مسائل مذهبی و شرکت در نماز جماعت علاقه مند بود .پس از اخذ دیپلم هنرستان ، عازم خدمت سربازی شد. در سال 1355 ش با اینکه 19 سال بیشتر نداشت و خفقان شدیدی هم در پادگان حاکم بود ، با دوستانش در پادگان ، جلسات قرآن تشکیل می داد.وی پس از اخذ کارت پایان خدمت ، برای فرمانده ی پادگان خود جعبه ای را که حاوی عکس های امام خمینی بود، ارسال کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی بلافاصله به کمیته ی دفاع شهری اصفهان پیوست و به طور فعال و شبانه روزی ، کمرخدمت برای انقلاب بست و از نیروهای اولیه تشکیل سپاه پاسداران اصفهان بود. سپس جزو کادر آموزشی پادگان 15 خرداد در آمد ولی از کار خود راضی نبودو همیشه در میدان آموزش نظامی حضور پیدا می کرد.وی در پادگان 15 خرداد در کمیته ی تاکتیک به آموزش نیروها می پرداخت و به دلیل شایستگی اش ، مسئول آموزش شد و حتی بیشتر از دوره های قبل ، به آموزش نظامی نیروهای جدید می پرداخت و به مدت یک سال در پادگان خدمت کرد.
با آغاز غائله ی دوم کردستان در اردیبهشت 1359ش به آنجا رفت. پس از آنکه وظایف سپاه سنندج کردستان تفکیک شد ، به آنجا رفت و در پست فرماندهی سپاه سنندج که مسئولیت عملیات در محورهای نزدیک به شهر را هم به عهده داشت ،مشغول به خدمت شد. وی توانست با قدرت فرماندهی خود ، یک سپاه منسجم ، متشکل و قوی به وجود آورد و پس از یک سال با موفقیت بسیار در صحنه های پاکسازی کردستان شجاعت و دلاوری خود را به منصه ی ظهور رساند.
در تابستان سال 1360 ش یک ماه قبل از عملیات ثامن الائمه از سنندج عازم جبهه های جنوب شد و به جبهه دارخوین آمد و بر خلاف حضور نیروهای بسیار قوی و قدیمی در منطقه ، به عنوان فرمانده عملیات در محور شادگان، حساس ترین معبر وصولی به عمق لشکر 3زرهی عراق به عهده ی وی گذاشته شد.شاهدانی که از زمان شروع عملیات در کنار او بودند ، می گفتند: مهدی در تمام لحظه ها جلوتر از بقیه نیروها در حال پیشروی و هدایت عملیات بود. شب عملیات همه در شوق اجرای فرمان امام خمینی مبنی بر آزادسازی شمال آبادان بودندو چند نفر از رزمندگان هندوانه ی بزرگی آورده بودند که قاچ کنند.چون مشغول خوردن شدند و همزمان وسایل خود را جمع می کردند . یکی از فرماندهان به آقا مهدی گفت بفرما.وی لبخندی زد و گفت: ((وقتی امشب شهید می شوم هندوانه بخورم یا نخورم فرقی نمی کند ، پس نخورم بهتره)).
سرانجام این فرمانده دلاور در ششم مهرماه 1360ش،پس از شروع عملیات ثامن الائمه ،شکست حصر آبادان به شهادت رسید. پیکر پاک او در گلستان شهدای اصفهان ، قطعه ی کربلای 5،ردیف4 ،شماره 45به خاک سپرده شد. شهید سلیمان پور یک روز پیش از عملیات ثامن الائمه به همرزمانش خبر شهادت خود را داده بود و در وصیت نامه اش نوشته بود: ((امشب من به شهادت می رسم،چراغ 23ساله عمر من به خاموشی می گراید))