وقتي اصفهاني هستم مگر قرار است که طرفدار تيم شهر ديگري باشم؟
استاد ایرج: خيلی خوشحالم که اصفهان تيم های قدرتمندی مثل سپاهان دارد
خيلي فوتبالي نيست ولي آنقدر در دنياي هنر و موسيقي شهره خاص و عام است که هميشه دوست داشتيم در مورد فوتبال هم با اين چهره محبوب و جاودانه موسيقي ايران، هم صحبت شويم. اجراي او در آخرين جشن قهرماني سپاهان ما را مطمئن کرد که به دليل علاقه ويژه به اصفهان، او به سپاهان هم علاقه مند است و ضمن اينکه دوست دارد تيم هاي اصفهاني هميشه قهرمان شوند، کم و بيش نتايج اين تيم ها را هم از طريق خانواده اش دنبال مي کند.
سخن از پهلوان آواز ايران است. استاد ايرج که در يک گفتگوي هنري- فوتبالي به سراغ او رفتيم.
قبل از خواندن گفتگو بخشي از بيوگرافي اين نگين هنر ايران را با هم مرور کنيم:
حسين خواجه اميري، 11دي 1311 در خالدآباد نطنز در خانوادهاي هنرمند به دنيا آمد. پدربزرگش از خوانندگان بنام زمان ناصرالدين شاه بود و پدرش که از صدايي خوش و رسا برخوردار بود و رديف ميدانست، مدتها او را تحت تعليم خويش قرار ميدهد. حسين در همان زمان در مراسم تعزيهخواني شرکت ميکرد و نزد تعزيهخواناني که رديف و دستگاه ميدانستند به يادگيري آواز پرداخت.
حسين خواجه اميري پس از پايان تحصيلات ابتدايي به تهران رفت و در سال 1326 به مکتب ابوالحسن صبا راه يافت و دو سال پياپي در حضور او دانستههاي خويش را تکميل کرد و به وسيله وي به راديو ايران معرفي شد. در آنجا به اجراي برنامه با ارکستر ابراهيم خان منصوري پرداخت. وي پس از مدتي به دانشکده افسري رفته و شبهاي جمعه که مرخصي داشته از ساعت 7و30دقيقه تا 8 در برنامه ارتش شرکت مي کرد و با ارکستر محمد بهارلو به اجراي برنامه ميپرداخت. در همان زمان به دليل محدوديتهاي ارتش نام مستعار «ايرج» را که در اصل نام برادرش بود براي خود برگزيد.
ايرج در سال 1336 به دعوت داود پيرنيا به برنامه «گلها» راه يافت و در اولين همکاري خود با اين برنامه برگ سبز 43 را در مايه شور-ابوعطا و با همکاري علي تجويدي و فرهنگ شريف و امير ناصر افتتاح خواند. از همان زمان همکاريش با برنامه «گلها» ادامه يافت.
ايرج علاوه بر اجراي برنامههاي مختلف راديويي به اجراي ترانه و آواز براي فيلمهاي فارسي همت گماشت و بازيگران زيادي به لبخواني ترانههاي وي ميپرداختند. اولين فيلمي که ايرج در آن ترانه خواند فيلم «روزنه اميد» به کارگرداني سردار ساکر هندي و ترانهها از ساختههاي جواد لشکري است.
ايرج خواننده پرآوازه موسيقي با هنرمندان زيادي مانند: پرويز ياحقي، اسدا... ملک، جليل شهناز، فريدون حافظي، فرهنگ شريف، امير ناصر افتتاح، جهانگير ملک، حسن کسايي، لطف ا... مجد، علي تجويدي، رضا ورزنده، منصور صارمي، محمد موسوي، احمد عبادي، حسن ناهيد، انوشيروان روحاني، همايون خرم، حبيب ا... بديعي و بسياري از نوازندگان و البته خوانندگان ديگر همکاري داشته و مورد تأييد و تحسين آنها بوده است.
ايرج در 213برنامه «گلها» شامل برگ سبز،گل هاي رنگارنگ، شاخه گل، گلهاي تازه، برنامه اجرا کرده است.
او علاوه بر اين در برنامههاي راديو ارتش، ارکستر دانشجويان، ارکستر محمد بهارلو، ارکستر ابراهيم خان منصوري و ارکستر عبدا... جهان پناه، برنامه اجرا کرده است و براي 105 فيلم فارسي خوانده است و درسالهاي بعد از انقلاب، به خصوص دهه 70 و 80، بيش از ده آلبوم به بازار موسيقي عرضه کرده است.آلبوم «قصه زندگي» از او در بهار سال 91 به بازار موسيقي عرضه شد.
علاوه بر آن فيلم مستنديدر قالب لوح فشرده (دي وي دي) از زندگي و کارهاي هنري ايرج با عنوان «پهلوان آواز» اواخر سال 91 به بازار موسيقي عرضه شد.
در اوايل شهريور 1292نيز مراسمي در تجليل از سال ها زندگي هنري او با حضور بزرگاني چون محمدرضا شجريان و فرهنگ شريف در فرهنگسراي انديشه برگزار شد.
ايرج از خوانندههاي صاحب سبک ايران است و صدايش از معدود صداهاي ششدانگ است؛ صدايي که ارتفاع و حجم آن (طول و عرض) بسيار بالاست و خواننده امکان اجراي محدوده صوتي بالايي را در نتهاي بسياري دارد که خوانندگان معمولي از پس آن بر نميآيند. ايرج، پدر احسان خواجه اميري (خواننده) و اليکا خواجه اميري (نوازنده و مدرس پيانو) است.
اجراي زنده او در جمع هواداران سپاهان و اصفهاني ها به ويژه اجراي ترانه ماندگار« من يه پرندم» همه را به وجد آورد و بهانه ارتباط ما با وي از دوسال و اندي پيش تاکنون شد. بهانه اي که باعث شده برخي اخبار دو تيم اصفهاني را برخي اوقات به اطلاع او برسانيم و البته او از ما گلايه کند که چرا تيم هاي اصفهاني اين روزها بد نتيجه مي گيرند!
گفتگوي هنري- فوتبالي ما با استاد را از دست ندهيد. اين نکته را هم اضافه کنيم که برخي سئوالات هنري را با توجه به گفتگوهاي قبلي ويدئويي و مکتوب استاد که ديده و مطالعه نموده بوديم، مطرح کرديم.
خيلي خوشحاليم که دوباره شما را مي بينيم. اين گفتگوي ما يک بحث هنري- فوتبالي است و اميدواريم که هم شما را خسته نکنيم و هم اينکه بتوانيم با اين گفتگو پيام آور يک سورپرايز براي مخاطبانمان باشيم. بياييد يک بار ديگر مرور کنيم. اولين بار که خوانديد و صدايتان به گوش و قلب ايرانيان نشست چه زماني بود؟
در بحث فوتبالي که خُب من اطلاعاتم کم است و ممکن است مثل دفعه پيش که با شما صحبت کردم نتوانم به خوبي پاسخ بدهم اما در بحث هنر شايد بهتر بتوانم پاسخگوي سئوالات تان باشم. يادش به خير! بچه بودم و هنوز مدرسه هم نميرفتم. شايد پنج يا شش ساله بودم. در بين بچههاي ده، مسابقهاي گذاشته بودند - ما اهل منطقهاي در لبه کوير به نام خالدآباد نطنز يا کاشان بوديم- منطقه ما منطقهاي است که همه در آن صدا دارند. خلاصه مسابقهاي گذاشته بودند و من به نظر معتمدان محل که آنجا نشسته بودند، اول شدم. از آن وقت معلوم شد که صدايم خوب است. صداي پدرم هم خوب بود و همينطور پدربزرگم که خواننده زمان خودش بود. من خواندن را هم در کنار آنها و همينطور تعزيهخوانها ياد گرفتم. آن زمان در دهات تعزيه ميخواندند. البته صفحههاي گرامافون هم بود که از آنها هم چيزهاي زيادي ياد گرفتم. تا کلاس ششم ابتدايي در همان شهر خواندم و بعد براي تحصيلات متوسط به تهران آمدم و بعد به کلاسهاي مختلف مخصوصاً کلاسهاي استاد ابوالحسن خان صبا رفتم و دو سال در خدمت ايشان بودم.
يعني شما در نطنز به کلاس خاصي نرفته بوديد و همينطور خودجوش و حداکثر در پيش تعزيهخوانها آواز کار کرديد؟
بله، آنجا آن زمان يعني بيش از 60 سال پيش در دهات چيزي بيشتر از اين نبود. کلاس موسيقياي نبود. همينجوري به قول خودشان ديمي ياد ميگرفتند.
چطور با کلاس ابوالحسن خان صبا آشنا شديد؟
شبي در يک ميهماني بوديم که مرحوم مجيد وفادار هم آنجا بود. وقتي آواز خواندم ايشان خيلي خوششان آمد و گفت که من کلاس آواز ندارم اما شما را معرفي ميکنم به استاد صبا که آن زمان هم تقريباً موسيقي راديو در اختيار ايشان بود. ايشان يک نامه نوشت و من رفتم منزل مرحوم صبا.
بعد از کلاس صبا پيش چه کسي آواز کار کرديد؟
ديگر همانجا رديفها را ياد گرفته بودم. هر چه را بلد نبودم هم از دوستان هنرمندي که در راديو داشتيم ميپرسيدم. استاد ابوالحسن خان صبا صداي من را شنيد و ديد که تقريباً رديفها را بلد هستم. آن زمان روي اين مسئله تأکيد داشتند کسي که ميخواهد خواننده شود حتماً بايد رديفهاي موسيقي را بداند. ايشان من را معرفي کرد به ابراهيمخان منصوري که آنوقت رئيس کميسيون موسيقي راديو بود. من بعد از معرفي به ايشان با ارکستر خود ايشان در راديو برنامه اجرا کردم.
اين ماجرا مربوط به چه سالي است؟
سال 1328، تازه ضبط صوت آمده بود به ايران. برنامه آن موقع البته مستقيم بود و ضبط نميشد. اولين ترانهاي که خواندم در دستگاه همايون بود. يک تصنيف خواندم و يک آواز که جمعاً در حدود نيمساعت برنامه اجرا کردم. آهنگش هم ساخت ابراهيم منصوري بود. يادم نيست شعرش را چه کسي سروده بود.
در ادامه و بعد هم در راديو مانديد؟
بله، راديو هم بودم ولي بعد از آن رفتم به مدرسه نظام و بعد هم دانشکده افسري. آن وقت شبهاي جمعه در برنامه ارتش نيمساعت موسيقي داشتم و من آواز ميخواندم. آنجا با ارکستر آقاي محمد بهارلو آواز ميخواندم. من، هم در برنامه ارتش ميخواندم هم در برنامه راديويي ميخواندم و هم در کلاس شش متوسط دبيرستان نظام بودم که در فيلمهاي فارسي شرکت کردم. به وسيله آقاي جواد لشگري در فيلمي به نام «روزنه اميد» که اولين فيلمي بود که من در آن چند تا آهنگ خواندم.
آن وقت جاي کدام هنرپيشه خوانديد؟
جاي مجيد محسني و نصرتا... وحدت.
در مورد زنده ياد فردين صحبت کنيد.با «سلطان قلب ها»چطور آشنا شديد؟
من آشنا نشدم. به وسيله سيامک ياسمي اين اتفاق صورت گرفت.
اولين بار در چه فيلمي به جاي فردين خوانديد؟
فکر ميکنم فيلم «آقاي قرن بيستم» بود که روي ترانهاي از جعفر پورياسيني ترانهاي خواندم.
وقتي که جاي فردين ميخوانديد نوع خاصي ميخوانديد که مشهور بود به نام آواز کوچهباغي. در مورد اين سبک آواز ما خيلي سرچ و مطالعه کرديم و به دستاوردهاي جالبي هم رسيديم.
بله. آواز بيات تهران يا به قول معروف کوچهباغي.
باوجود آنکه خودتان هم بچه تهران نبوديد، چطور آواز بيات تهران را به اين خوبي و جاافتادگي ميخوانديد؟
در تهران آن زمان اين آواز معروف بود. مرحوم بديعزاده به من گفت که ايرج تو بيا کوچهباغي بخوان و من هم آمدم آن غزل «معلمت همه شوخي و دلبري آموخت» را خواندم که شعري است از سعدي. اين غزل گل کرد و مردم هم خيلي خوششان آمد.
چه سالي بود؟
سالش دقيق يادم نيست. فکر ميکنم حدود سالهاي 38.
شما چطور ريشهاي شروع کرديد به کار کردن آواز؟ شايد دقيق يادتان نيايد که کي و کجا بين مردم شناخته شديد اما شايد بتوانيد آهنگي را نام ببريد که بعد از آن خيلي گل کرديد و مردم خيلي شما را شناختند.
اينطوري که خودم حس کردم من به تدريج گل کردم. من اصلاً به فکر شهرت و اين حرفها نبودم. من عاشق موسيقي و هنر آواز بودم و به همين دليل هم با 21 سال خدمتم در ارتش، خودم را بازنشسته کردم تا بتوانم برسم به کارهاي هنريام.
با چه درجهاي بازنشسته شديد؟
سرهنگ 2. يواش يواش کشيده شدم به فيلمها و راديو و تلويزيون و اينور و آنور و خود به خود شهرت هم پيش آمد. روزي نبود که شب شود و من در آن يکي دو آهنگ نخوانده باشم. هر روز کارم بود. حتي يکسال منتقل شدم به آبادان و در هنگ ژاندارمري آبادان خدمت ميکردم. پنج شنبه و جمعه ميآمدم تهران، آهنگهايم را ضبط ميکردم و دوباره برميگشتم به آبادان.
شما به عنوان يک هنرمند در ارتش هم از درجات ويژهاي برخوردار بوديد. آيا مقامات توجه خاصي به شما ميکردند؟
نه، آنها هميشه مخالفت ميکردند به همين دليل هم اسم هنري انتخاب کرده بودم. اسم اصلي من حسين است ولي چون در ارتش ايراد ميگرفتند و اجازه نميدادند، به اسم برادرم که ايرج هست ميخواندم. هر وقت به من ميگفتند که چرا ميروي و ميخواني، ميگفتم من نيستم، برادرم است.
کارهايي هم هست که آن موقع خوانده باشيد و الان به خودتان بگوييد که کاش نخوانده بودم؟
نه، هرچه خواندم يعني خوب بوده. شايد خيليها اين را ميگويند ولي من اين را قبول ندارم. بعد از اينکه من و مرحوم فردين همکاريمان را شروع کرديم و همکاري سينماييمان شروع شد، مردم رو آوردند به طرف سينما. بيش از 300 سينما در ايران ساخته شد به دليل اينکه کار سينمايي گرفت، مردم استقبال کردند از اين کار.
اين اتفاق و همکاري روي شهرت بيشتر فردين هم خيلي تأثير داشت. درست است؟
دو تايي مچ شده بوديم. ديگر صداي من و بازي فردين را مردم قبول کردند و هنوز هم که هنوز است آن فيلمها براي مردم تازگي دارد و خوششان ميآيد.
خودتان اذيت نميشديد که همه چيز به اسم فردين تمام ميشود؟
نه، چرا اذيت شوم؟ مردم ميدانستند که خود فردين صدا ندارد و اين ايرج است.
پس چطور قبول ميکردند که اين فردين است که دارد ميخواند؟
به هر حال اين تأثير سينماست و آنها هم قبول کرده بودند.
ارتباط شما با هم چطور بود؟
خيلي خوب بود. با هم رفت و آمد داشتيم تا آخر زندگي ايشان.
پس موردي پيش نيامد که بين شما کدورتي بهوجود بيايد؟
پنج شش ماهي دستي دستي کاري کردند که بين ما کدورت پيش آمد و ما هم قهر کرديم. روزنامه باعث شده بود. هي مينوشتند ايرج باعث شهرت فردين شد يا فردين باعث شهرت ايرج شد. همين چيزها باعث شد که ما کدورت پيدا کرديم.
از کار کردن با کدام آهنگساز راضيتر بوديد و بيشتر لذت ميبريد؟
هر آهنگسازي دو سه تا آهنگ خوب دارد و بعد تصادفي به تور هم ميخورديم و با هم آشنا ميشديم و من آهنگهايشان را ميخواندم. همهشان را دوست دارم. آن زمان کارهاي خوبي ميساختند. ملوديها خوب بود.
چند تا آهنگ خوب را که ميپسنديد بگوييد.
خيليها اين سئوال را از من پرسيدند ولي نميدانم چه بگويم. يکي دو تا که نيست من بيشتر از 800 ترانه و آواز خواندم در ظرف 40 سال، نميتوانم بگويم کدام خوب است. بستگي دارد به مقتضاي زمان و مکان. هر کدام يک گرايشي خاص مخصوص خودش را دارد.
خُب استاد! برويم سراغ بحث هاي فوتبالي! ما از قبل به شما علاقه داشتيم و خيلي وقت ها که شما را مي ديديم نمي دانستيم در مورد علايق فوتبالي شما صحبت بکنيم يا نه تا اينکه رسيديم به جشن قهرماني سپاهان. شما در بين سپاهاني ها حاضر شديد و با اجراي زنده خود آنها را به وجد آورديد. البته ما در همان ايام و حدود سه سال پيش با شما هم صحبت شديم اما دوست داريم باز هم از آن روز براي مان بگوييد.
البته من واقعاً اطلاعات فوتبالي ام کم است و اين حق را به من بدهيد که با توجه به سن و سالم نتوانم خيلي مثل شما جوان ها پيگير باشم. براي جشن قهرماني سپاهان از روابط عمومي باشگاه با من تماس گرفتند و در ادامه هم آقاي داريوش بابائيان که تهيه کننده سينما هستند و خودشان هم به شدت طرفدار سپاهان هستند به دنبال من آمدند تا به همراه گروه مان به اصفهان بياييم. من واقعاً خوشحال بودم که تيم شهرم باز هم قهرمان ايران شده است و اينکه قرار است به مناسبت اين قهرماني اجرا داشته باشم. واقعاً آن شب، شب خاطره انگيزي بود که در آن مجموعه فردوس اصفهان فکر مي کنم حدود پنج شش هزار از مردم اصفهان و هواداران سپاهان حضور داشتند و جو فوق العاده اي حاکم بود. سپاهاني ها با شعار«ايرج خان طلايي» مرا تشويق و غافلگير کردند و براي لحظاتي بغض کردم. دلم براي اجرا براي اين همه از مردم اصفهان در يک جمع بزرگ تنگ شده بود.
بله! خاطرمان هست که همه حضار براي دقايقي به احترام شما قيام کردند و آن شعار « ايرج خان طلايي» را به زيبايي سر دادند. يادش به خير!
بايد از همه آنها تشکر کنم که هم قدرشناسند و هم اينکه شب زيبايي را براي من رقم زدند. من خيلي خوشحالم که اصفهان تيم هاي قدرتمندي مثل سپاهان دارد و اميدوارم شرايط به سمت و سويي برود که هر سال اين تيم مرتباً قهرمان ايران شود تا اصفهاني ها خوشحال شوند.
پسرتان طرفدار استقلال است؟
راستش از اين موضوع به علت اينکه فوتبالي نيستم خيلي اطلاع ندارم. حالا او را ببينم در اين مورد صحبت مي کنم و مي گويم اول سپاهاني باش پسر!
اجراي زنده ترانه «من يه پرندم» در آن جشن قهرماني همه را به وجد آورد. درست است که حدود دو سال و اندي از آن شب گذشته ولي واقعاً فوق العاده بود. هواداران و بازيکنان سپاهان هم همراه شما آن ترانه را مي خواندند. ويدئوي آن اجراي شما در اينترنت هم حسابي بازديد داشت.
بله البته از ترانه هاي ديگر هم استقبال شد ولي با اجراي «من يه پرندم» جو آن مجموعه به کلي تغيير کرد و همه انرژي مضاعفي گرفتند.
نتايج اين روزهاي سپاهان و ذوب را پيگيري مي کنيد؟
والا خيلي نمي توانم! مگر اينکه برخي اوقات شما و يا ساير دوستان که تلفني يا حضوري سراغي از بنده مي گيرند در اين باره به من اطلاع بدهند که شما هم قبل از اين گفتگو گفتيد دو تيم اصفهان خيلي در اين ايام نتايج جالبي نگرفتند. اميدوارم بازيکنان دو تيم نا اميد نشوند و بخاطر مردم اصفهان حسابي تلاش کنند و در پايان هر سال اين مردم را خوشحال کنند.
اگر تيم هاي اصفهاني باز هم قهرمان شوند به جشن قهرماني آنها خواهيد آمد؟
بله. چرا که نه. اگر عمري باقي باشد چه چيزي بهتر از ديدن خوشحالي مردم شهرم و ديدن قهرماني اصفهاني ها در ايران
استاد ايرج! ان شاءا... که سايه شما حالاحالاها بالاي سرما باشد. صحبت هاي پاياني شما در اين گفتگو را هم مي شنويم.
ممنون از شما که به طور مرتب به ياد من هستيد و معرفت و محبت خود را بارها ثابت کرده ايد. اميدوارم که در کارتان موفق باشيد و بتوانيد مطالب خوبي را به جامعه ارائه دهيد. براي همه مردم اصفهان و ايران آرزوي سلامتي دارم و اميدوارم در اين سال هاي پاياني عمرم بتوانم در هر برنامه اي که حضور دارم آنها را خوشحال کنم. براي تيم هاي سپاهان و ذوب آهن هم آرزوي موفقيت دارم. مردم اصفهان وقتي مرا مي بينند به من مي گويند که استاد، چقدر خوب است که شما سپاهاني هستيد و من هم مي گويم وقتي اصفهاني هستم مگر قرار است که طرفدار تيم شهر ديگري باشم؟ حمايت من و امثال من از سپاهان کمترين کاري است که از دستمان براي تيم هاي شهرم بر مي آيد.