ما فردای هر بازی با شما هستیم
قسمت سی ام؛ هواداران تکرار نشدنی... سلام هوادار!
سلام هوادار...
می دانم دلت شکست روی سکوهایی که یک عمر برای قهرمانی می جنگیدی و فریاد می کشیدی... اما کمی صبوری کن همیشه خورشید طلایی مان پشت ابرهای تیره ی سرنوشت نخواهد ماند...
حقیقت یک روز به شفافی آب زلال چشمه، می جوشد و برملا شدن را یاد میگیرد آنگاه است که دیگر بر تو پوشیده نمی ماند آن چه که طلایی تر از هر چیز است...
می دانم تلخ است مرور این روزهای بد بیاری مان و این را هم خوب می دانم که دلت رنجیده تر از هر زمانیست و این واژه ها هم نمی تواند مرهمی باشد بر این زخم نمک خورده...
راستش دیگر از رنگ حقارتی که مانع پرتو افشانی این خورشید طلایی شده است خسته شده ام... قلب طلایی ام برای پمپاژ کردن به انقلاب نیاز دارد... از سایه تا ریشه!
سپاهانمان در این روزها تلاش بسیار کرد برای رسیدن به جایگاه اصلی اش و پس از "جبران از دست رفته ها" "در کمال ناباوری" و البته در "وقت اضافه" "فولادشهر خوش یمن" را به مقصد "کولاک بی ثمر" ترک گفت و حالا در کنار "حاشیه های لعنتی" و نا تمامِ لحظه هایمان، امیدش تنها به "سکوهای طلایی" بود که معنای واقعی حمایت را برایش به تصویر کشیدند آن هم در وسعت یک دنیا حضور خاص و قابل ستایش...
حالا با وجود سپاهان مان روی "مدار بیقراری" ها و گذرِ "اولین شب آرامش" بازهم در حسرتِ "زردِ بی دقت" مان هستیم که پیروزی های زیادی را از دست داد تا در قسمت یازدهم "طلسم شدگان طلایی" نام گیرد...
پس از "کاپیتانی خوش یمن" کریمی با "نام آشنای نا آشنا" "دقایق مرگ باری" را تجربه کردیم تا در سخت ترین شرایط هم همدم تنها طلایی لیگ برترمان باشیم...
چند روزی با "پایان کابوس" توانستیم حالمان را کمی مرهم ببخشیم و با "ناجی همیشگی"مان دوباره برای اندک زمانی هم که شده طعم شیرین"طوفان زرد" شدن را چشیدیم... و به روزهایی بازگشتیم که برایمان پیروزی همان مثل آب خوردن بود...
پس از "شکست طلسم توالی ها" باز هم "آخر بدشانسی" مان فرا رسید تا دوباره روی سیاه روزگار با رو سیاهی مان لازم و ملرزوم بشوند... پس از دیداری که آقایانمان به تلخی جنگیدند و تلخی نتیجه شان را ثبت کردند، بانوانی آمدند تا در شب "مردان بی فروغ" بدرخشند و همچنان برای مان افتخار بمانند...
پس از این همه بدبیاری و فاجعه برای بدترین سپاهان تاریخ لیگ مان دلمان خوش تغییری بود به امید آنکه نصرتِ وعده داده شده، فاتحِ شکستِ طلسم هایمان بشود... "منصورِ خوش قدم؟!" نمی دانم شاید خیلی برای خوش قدم شدن در این سپاهان بی ثمر امری متفاوت تر از همیشه باشد...
سپاهانمان با تمام تلاش ها و البته کم کاری هایش "طوفان بی آزاری" شد تا نه تنها گل نزند بلکه برای گل خوردن هم درنگ نکند اویی که آزارش به حریفش هم نمی رسد تا در پس این "جنگیدن های بی ثمر" دلمان را خوش "5 خاطره سازی" کند... راستش شیرین ترین نتیجه این سپاهان تلخ تاریخ بود که کمی امیدوارمان کرد به عدد مقدس 5... به روزهای خوب این طلایی لیگ...
در همین هیاهوی خاطره بازی ها بود که "پایان خوشی" نصیب طلایی مان شد تا با پیروزی حول حالنا را بگوید...
برایمان همه چیز رنگ طلایی به خودش گرفته بود حتی عید تحولات... و همیشه برایمان سین مثل سپاهان ماند...
با کوله باری از امید به تغییر احوالات سپاهانمان آمدیم اما با کشیده شدن "ترمز سپاهان" کمی جا خوردیم و از آنجا دیگر امیدی برایمان نتوانست راه قلب هایمان را بیابد...
و این نابودی ها از ما "سپاهان فراری" ساخت که هر لحظه رعب سقوط او را به سمت و سوی سکوت می برد... سپاهانی که بیشتر از هر لحظه ای از حال این روزهایش فراریست... تا چه شود پایان بَرَد این روزهای مشمئز کننده را!
دلمان تنگ آن روزهایی بود که برای پیروز شدن می جنگیدیم نه به حال دیدار هایی که با ترس از باختن ها به میدان می آییم...
این "حسرت ناتمام" گویا هرگز قصد تمام شدن ندارد چه برسد به آنکه کمی راه بیاید و هرگز حسرت نماند...
در میان این حسرت ها پا به پای عبور روزهایمان نشستیم به تماشای این "سپاهان از دست رفته" و مرور کردیم آنچه فراموش کردنش یک هنرمند به تمام معنا می خواهد....!
و حالا... پس از جنگ با پستی ها و بلندی های این فصل در سی امین قسمت این روزهای با شما بودن بر آن نام نهادیم "هواداران تکرار نشدنی"...
تا شاید غباری بزداییم بر این مرور نه چندان جذب کننده مان...!
می دانی؟... سومین تیم پرتماشگر این فصل شدن با وجود این نتایج خجالت بار طلایی ها، کم افتخاری نیست برایمان...
و همین است که از شما خاص ترینِ دنیای هواداری ساخته است....
ما برای سپاهان 97 دعا می کنیم... دعایی به وسعت بهترین ها!
و باز هم برای حمایت از طلایی ترین عشق فوتبالمان خواهیم آمد به هر قیمیتی که می خواهد باشد... روزش اما اهمیتی ندارد وقتی هر ساعتمان جنگیدن برای پیروزی هاست...
سلام ما اما... سلامی ست به هوادار!
برترین های سپاهان؛ هواداران اند... بهترین ها اما... هواداران اند... و هیچ واژه ای در میان اندیشه هایم برای ترین ها نمی گنجد جز شما...
همیشگی حضور خاصتان، قابل ستایش است...
سر تعظیم فرود می آوریم بر وجود همیشه نیرومندتان...
با حضورتان و حمایتتان است که زردها، طلا می شوند...
با طرفداری ات ای بهترین! همیشه بهترین خواهیم بود...
سپاهان خواهان حضور پرشکوه شما هواداران است...
...تاهمیشه طوفانی و همیشه همان سپاهانِ همیشگی باشد... و رنگ و بوی حمایتمان در نصف جهان بپیچد...
شما رفیق نیمه راه شدن را به یاد ندارید... اما سنگ تمام گذاشتن را از برید!
ای کاش دیگر به دنبال توضیحات طلایی بگردیم نه توجیهات تمام نشدنی...
پرونده ی سی امین قسمت سلام هوادار هم بسته شد و این سی قسمت افتخاری بود برایمان... از همکاری تو متشکریم هوادار....
سپاس که فردای هر بازی با ما بودی...
سلام هوادارمان هم در این پایگاه خبری به پایان خودش رسید و شاید این پایانِ بی آغاز بشود و چقدر دلمان برای این بودن با شما تنگ خواهد شد...پس
خدانگهدار هوادار... به امید فصلی طلایی برای جبران حمایت هایت...