X

ورود به پایگاه خبری طوفان زرد

16 آبان 1392, 22:09
کد خبر: 5846
خبرنگار: عشق قمیشی
نظرات: 15

اسطوره!!!

اسطوره!!! اسطوره!!!
1- اگر طرفدار متعصب قرمز و آبی هستید، این مطلب را از همین جا رها کنید و نخوانید. اگر ادامه دادید و دست آخر رویاهایتان رنگ باخت و اسطوره‌هایتان ترک برداشت، متاسفم که برای رفع عصبانیتتان تنها می‌توانم یک لیوان آب خنک به شما پیشنهاد بدهم.

2- به بهانه خداحافظی فرهاد مجیدی روزنامه‌ها و شبکه‌های اجتماعی پر شده از مرثیه‌سرایی و از آن بد‌تر دستمالی و از سکه‌انداختن واژه «اسطوره»! بند اول را یک‌بار دیگر بخوانید. هنوز فرصت دارید...

3- نیم‌فصل سال 91–90 است، استقلال با پرویز مظلومی و با اختلاف از سپاهان در صدر جدول لیگ است. پرسپولیس مدت‌هاست رمقی برای هماوردی ندارد.

اما معلوم نیست چرا فیل فرهاد مجیدی یاد هندوستان می‌کند. اوضاع مالی استقلال تعریفی ندارد؟ گیرم که ندارد فرهاد مجیدی نگران وضعیت دخترش در امارات است؟ گیرم که باشد. اینها همه شایعه است؟ هرچه هست هندوستانِ مجیدی، قطر می‌شود و «اسطوره» آبی ناگهان سر از الغرافه درمی‌آورد! از نشان‌دادن عکس امیر قطر روی پیراهنش بگذریم... استقلال نه‌تنها بازی برگشت داربی را بدون مجیدی به رقیب سنتی و سرخ خود می‌بازد که قهرمانی لیگ را هم از دست می‌دهد و سپاهان سه باره بر صدر می‌نشیند. غیبت مجیدی تاثیر‌گذار است.

دست‌کم در گلزنی و روی سکوها که اینطور به نظر می‌رسد. شرط اسطوره شدن، وفاداری به باشگاه و هوادار نیست؟ چرا راه دور برویم، همین خداحافظی هفته گذشته را مرور کنیم. تنها سه بازی تا پایان نیم‌فصل باقی مانده است. مهاجمان استقلال جز مجیدی، حال و روز خوبی ندارند؛ برهانی برای پیگیری کارهایش به دوبی سفر کرده، قاضی مصدوم بوده و تازه پا به توپ شده، نظری آن بازیکن فصل پیش فجر نیست. اکبرپور هم که مصدوم می‌شود،

اما مجیدی تصمیم گرفته از فوتبال خداحافظی کند و می‌کند. تنها چند دقیقه مانده بازی استقلال و مس تمام شود. مجیدی تعویض می‌شود، اما همان لحظه پیراهنش را از تن در می‌آورد و چهارگوش را می‌بوسد و تمام! نباید تا پایان بازی صبر می‌کرد و روی نیمکت تیم محبوب می‌نشست؟ نباید فضای استادیوم را به نفع تیم خودی حفظ می‌کرد؟ حتما باید تمرکز بازیکنان تیم خودی را به هم می‌زد؟ مجیدی تمرکز تیمش را به هم زد و سکوها را به نفع خود مصادره کرد، اما باز هم لقب اسطوره گرفت! نه فقط از تماشاگران احساساتی که از روزنامه‌نگاران! اسطوره؟ شوخی نکنید. بحث قرمز و آبی نیست. بیایید با هم رفتار علی کریمی را مرور کنیم.

نزدیک‌ترینش پایان جام‌حذفی سال 92–91 است. مهدوی‌کیا در بازی فینال مغموم و غریبانه از جمع سرخ‌ها خداحافظی می‌کند، اما خبرگزاری‌ها در کنار این خبر، ناگهان خبر خداحافظی علی کریمی را هم منتشر می‌کنند. چرا؟ نمی‌دانیم. او خداحافظی کرده اما سر از تیم تراکتور‌سازی تبریز درمی‌آورد. لابد ماجراهای کریمی، استیل‌آذین و تبریز را به خاطر دارید. بازیکنی که مدت‌ها تمایل ندارد راهی تبریز شود تا طبق قرارداد برای تیمش بازی کند؛ بازیکنی که سه‌اخطاره می‌شود تا راهش به استادیوم یادگار نیفتد، ناگهان با تیم تبریزی قرارداد می‌بندد!

«اسطوره» مگر خداحافظی نکرد؟ اسطوره مگر به یک تیم وفادار نمی‌ماند؟ دل‌پیرو با سقوط یوونتوس به دسته‌های پایین‌تر کالچو همچنان کنار این تیم می‌ماند، اما اسطوره ما تازه بعد از خداحافظی قرارداد می‌بندد!

خاطرات را رقم بزنید تا یادتان بیاید «اسطوره» چطور با یک مصاحبه بی‌دلیل آن هم به خاطر یک مساوی، تیم صدرنشین دنیزلی را در جام قهرمانان آسیا، به خاکستر نشاند. باز هم مصر هستید لقب اسطوره را بچسبانید کنار این نام‌ها؟ کدام اسطوره با هوادار و تیم محبوبش اینچنین می‌کند؟ در این که کریمی وظایف اجتماعی خود را به عنوان یک ستاره بزرگ به خوبی انجام داده بحثی نیست، اما اینجا بحث اسطوره در زمین فوتبال است.

4- اگر کریمی و مجیدی، مجتبی جباری و امثالهم اسطوره هستند، پس مجتبی محرمی، ناصر حجازی، گیگز، مالدینی و... چه هستند؟ «اسطوره»‌های ساخت ذهن ما به راحتی و با همین چند تلنگر می‌شکنند. آنها «ستاره»‌های زمین فوتبال هستند، نه اسطوره. ما اسطوره را از مفهوم تهی کرده‌ایم. ما کلمه کم آورده‌ایم و تحت‌تاثیر احساسات متاسفانه واژه را اشتباه به‌کار گرفته‌ایم. ما مرز میان ستاره و اسطوره را بی‌حساب و کتاب پاک کرده‌ایم. ما به خوانندگانمان یک عذرخواهی بدهکاریم.
نظرات کاربران
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
آخرین ها