X

ورود به پایگاه خبری طوفان زرد

6 تیر 1396, 12:51
کد خبر: 23187
خبرنگار: hajiia
نظرات: 3

هر سه شنبه با یاد او...

باشهدای دیار سپاهان: شهید حاج غلامرضا صالحی

باشهدای دیار سپاهان: شهید حاج غلامرضا صالحی باشهدای دیار سپاهان: شهید حاج غلامرضا صالحی
شهادت غزل دلاویزی است که از لب های سرخ حقیقت می تراود.از بطن قهرمانان این مرز و بوم!
شهادت مشعلی است که خداوند در جان برگزیدگانش برمی افروزدتا تاریکی را،از شانه های زندگی بگریزانند.ارج نهادن به مقام والای این قهرمانان باعث شد که هر سه شنبه مختصری از روزگار لاله ای طلایی را به تصویربکشیم تا اکسیر زندگی بخش وجودشان روح و جانمان را تازه کند.
باشهدای دیار سپاهان: شهید حاج غلامرضا صالحی

سردار شهید حاج غلامرضا صالحی پائیز سال 1337 در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود . شش سالش که بود مادرش نامش را در یک مدرسه علمیه نوشت و با مشقت زیاد هر ماه 15 ریال پس انداز می کرد و به مدیر مدرسه تحویل می داد. این سال گذشت و سال بعد، نامش را در یک مدرسه دولتی نوشتند . ششم سال ابتدایی را با همه کمبودهایش به پایان رساند . علاقه به فراگیری علوم دینی و قرائت کلام الله‌ مجید، باعث شد، غلامرضا ضمن تحصیل، در جلسات شبانه مسجد شرکت کند، با اتمام دوره راهنمایی و اوج‌گیری مبارزات انقلابی در صف مبارزان روح‌الله (ره) قرار گرفت؛ و دوره دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند، وی در همین زمان به حوزه علمیه نجف‌آباد رفت و در محضر اساتید گرانقدری چون حجت الاسلام نادی و آیت‌الله ایزدی به مدت دو سال کسب فیض نمود،‌ مطالعات گسترده صالحی در این دوران و هوش سرشارش از او جوانی دانا و قدرتمند ساخت، سپس عازم خدمت سربازی شد، اما پس از چند ماه از آنجا گریخت، و به موج خروشان تظاهرکنندگان در نجف‌آباد پیوست . پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، از عناصر اصلی و فعال حزب الله نجف آباد بود. در مبارزه با ضدانقلاب از جمله کسانی بود که هرجا تجمع و حرکتی از جانب گروهکها به چشم می خورد، در صحنه حاضر بود و با آنها مقابله می کرد . وی همراه با شهید حجت الاسلام محمد منتظری به مبارزه با گروهک‌های لیبرال پرداخت . حضور در روزنامه «پیام شهید» به عنوان مسئول انتخاب تیتر، آموزش نظامی در لبنان و همچنین سفر به کشورهای لیبی و الجزایر، به همراه شهید منتظری او را آماده مبارزه فکری و نظامی با دشمن بعثی نمود. صالحی با آغاز جنگ تحمیلی به نهاد مقدس سپاه پیوست و همراه یک گروه صد نفری که خود فرماندهی آنان را بر عهده داشت عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد و در منطقه‌ سرپل‌ذهاب حماسه آفرید، وی در عملیات‌های بسیاری شرکت کرد و چندین مرتبه مورد اصابت گلوله‌های رژیم بعثی قرار گرفت. اما حتی گازهای شیمیایی نیز غلامرضا را از تصمیم خود که دفاع از دین و آئین کشورش بود، منصرف نساخت.
در عملیات فتح المبین، فرمانده گروه هایی بود که مسئولیت پاکسازی تنگه رقابیه را داشتند. شهید حمید باکری هم معاونش بود. در این عملیات بر اثر ترکش گلوله تانک از ناحیه پا به شدت زخمی شد و حدود دو ماه در بیمارستان تهران بستری و سپس به اصفهان منتقل گردید. بارها رزمندگان، او را با عصا در جبهه های نبرد مشاهده کرده بودند. وقتی از او خواسته می شد که در استراحت به سر ببرد تا بهبهودی کامل یابد، در جواب دوستان خود می گفت: زمانی استراحت برای ما مناسب است که در بهشت برین در کنار دوستان قرار گیریم و ما تا زمانی که در روی زمین هستیم باید این انقلاب و اسلام را حفظ و نگهداری نماییم. در حالی که تا پایان عمر شریفش در راه رفتن مشکل داشت، با این وجود در همه صحنه ها حاضر بود و با آن وضع جانبازی، قریب یک ماه به کار شناسایی در کوهستانهای صعب العبور و پربرف منطقه شمال عراق مشغول بود.

در سال 1362 در قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) مشغول به کار شد و با توجه به روحیه رزمی بالایی که داشت مسئولیت هماهنگی واحدهای عملیاتی قرارگاه را به عهده ایشان گذاشتند.شهید صالحی در عملیات قادر نماینده رسمی سپاه در قرارگاه ارتش بود و با تلاش همه جانبه و شبانه روزی، در هماهنگی های بین این دو نیرو نقش مهمی را ایفا می نمود. در عملیات کربلای 1 رزمندگان توانستند شهر مهران را آزاد کنند. شادی بزرگی بود، به ویژه که پس از عملیات به حضور امام رسیدند و پس از آن هم رهسپار حج شد . از اویل سال 1365 تا اواسط 1366 در معاونت عملیات قرارگاه نجف انجام وظیفه کرد و در این مدت در عملیات والفجر9، تدافعی حاج عمران، کربلای1، کربلای2، کربلای4 و کربلای5 حضور موثر و فعال داشت. در سال 1366 به لشکر محمدرسول الله(ص) مامور گردید و در عملیات کربلای8 به عنوان قائم مقام فرماندهی لشکر انجام وظیفه کرد.

در عملیات بیت المقدس 4 که در تاریخ 15 فروردین ماه 1367 در منطقه عمومی دربندیخان عراق انجام گرفت نقش به سزایی داشت. در این عملیات، لشکر 27 در کنار سایر یگانها، ضمن تصرف ارتفاعات شاخ شمیران، که به سد دربندیخان مشرف بود، پاتکهای شدید دشمن را با ایثار و از خودگذشتگی رزمندگان اسلام دفاع کردند . اواخر جنگ که یگانهای سپاه عمدتاً در غرب در حال پیشروی بودند، مزدوران بعثی مجدداً به بخشهایی از جبهه جنوب از جمله شلمچه وارد شدند. ایشان در این زمان (23 خردادماه 1367) با تیپهایی از لشکر 27 که برای بیرون راندن عراقیها به منطقه اعزام شده بودند، در عملیات انهدامی بیت المقدس 7 شرکت داشت و در کنار سایر یگانها، مردانه با دشمن جنگید و با جانفشانی امثال این شهید بزرگوار در جبهه شلمچه، دشمن زبون فرار را بر قرار ترجیح داد. در آستانه پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی ایران، آن زمان که عراق مضمحل و شکست خورده، آخرین تحرکات مذبوحانه را با دور دیگری از تهاجم ددمنشانه و کور خود آغاز کرد، لشکر 27 حضرت محمدرسول الله(ص) در سه جبهه میانی، غرب و جنوب با دشمن درگیر بود و وی می بایستی در امر هماهنگی و هدایت نیروها اقدام نماید، لذا در جبهه میانی (منطقه فکه) باقی ماند و جلو نیروهای دشمن را سد کرد.
او فردی بسیار مطیع و تابع ولایت فقیه بود و با بینش عمیقی که داشت، ارادت و اخلاص عجیبی به مقام ولایت نشان می داد و همواره برادران را نیز به تبعیت مخلصانه توصیه می نمود. ایشان روحیه رزمندگی و سلحشوری را در عالیترین سطح داشت و در تمام دوران مسئولیت خود ضمن حضور در خطوط مقدم، رزمندگان را در صحنه های حساس و مخاطره آمیز هدایت می کرد. روحیه شهادت طلبی او در حدی بود که همرزمانش می گفتند: مرگ از او فرار می کند. خودسازی و عبادت به صورت یک برنامه مستمر در زندگی او در آمده بود و با وجود اشتغالات متعدد کاری، نسبت به نماز شب و تلاوت مستمر قرآن مجید اهتمام خاصی داشت.

سرانجام مروارید سپید عشق حسین (ع) در دستان غلامرضا جای گرفت، و نوید وصالی شیرین را برایش به ارمغان آورد، بیست و دوم تیرماه سال 1367 تنگه ابوغریب حکایت از هجران سرخ آدم به سرزمین سبز ملائک بود، صالحی در آخرین دقایق عمر خویش، در سن سی سالگی گردان عمار را به جلو هدایت کرد، اما ناگهان اصابت ترکش گلوله توپ او را به زمین انداخت و سرباز مخلص صاحب‌الزمان (عج) به اوج پرکشید، پیکر پاک او را در نجف‌‌آباد به خاک سپردند، و از او سه فرزند به یادگار ماند.
نظرات کاربران
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
آخرین ها