X

ورود به پایگاه خبری طوفان زرد

13 تیر 1396, 01:02
کد خبر: 23236
خبرنگار: hajiia
نظرات: 1

هر سه شنبه با یاد او...

باشهدای دیار سپاهان: شهید جلال دهقان

باشهدای دیار سپاهان: شهید جلال دهقان باشهدای دیار سپاهان: شهید جلال دهقان
شهادت غزل دلاویزی است که از لب های سرخ حقیقت می تراود.از بطن قهرمانان این مرز و بوم!
شهادت مشعلی است که خداوند در جان برگزیدگانش برمی افروزدتا تاریکی را،از شانه های زندگی بگریزانند.ارج نهادن به مقام والای این قهرمانان باعث شد که هر سه شنبه مختصری از روزگار لاله ای طلایی را به تصویربکشیم تا اکسیر زندگی بخش وجودشان روح و جانمان را تازه کند.
باشهدای دیار سپاهان: شهید جلال دهقان

در تابستان سال 1335 در یکی از محلات مستضعف نشین اصفهان کودکی به دنیا آمد که بعدها اسوه زهد و تقوا و شب‌بیداری در جبهه‌ها لقب گرفت، کیست که سردار فداکار سپاه اسلام جلال دهقان را نشناسد؟ زمانی که نامی از شهدای روحانی اصفهان در 8 سال دفاع مقدس برده می‌شود، نام جلال در کنار نام شهید میثمی و شهید ردانی‌پور در ابتدای فهرست دلاوری‌هاست.

پدرش مغازه‌داری مؤمن و ساده بود و جلال دومین فرزند خانواده ولی هنوز دوران دبیرستان تمام نشده بود، پدر از دنیا رفت و برادر بزرگ‌تر سرپرست خانواده شد ولی چون دانشجوی دانشگاه تهران بود، زحمت جلال دوچندان می‌شد.

جلال با بچه‌های هیئت خردسالان بنی فاطمه محله دردشت اصفهان ارتباط تنگاتنگ داشت و هشت ‌یا 9 ‌ساله که شد با تلاوت و حفظ قرآن، همسالان و بزرگ‌ترها را به وجد می‌آورد بیشتر اوقات فراغت خود را با حفظ قرآن سپری می‌کرد.

جلال مجبور بود در کنار درس و طلبگی در یک مغازه نصب پرده و تزئینات شاگردی کند تا مخارج خانواده را تأمین کرده و بتواند ادامه تحصیل دهد و بخشی از این پول را هم‌خرج مبارزه علیه رژیم ستم‌شاهی در تکثیر اعلامیه‌ها و نوارهای حضرت امام (ره) می‌کرد.

دانشگاه برادرش که تمام شد، او مجال تازه‌ای یافت تا در قم تحصیلات و مبارزاتش را ادامه دهد، عشقش به فراگیری علوم دینی او را راهی حوزه علمیه کرد.

مدرسه حقانی شهر قم در سال‌های 53 تا 55 به مدیریت شهید آیت‌الله قدوسی (ره) اداره می‌شد و پایگاهی خوب برای تحصیل جوانان مکتبی بود که جلال هم در کنار تحصیل طلبگی در این مدرسه، با صدای زیبایش به قرائت و ضبط سرودهای انقلابی و اعلامیه‌های حضرت امام (ره) می‌پرداخت و چندین سفر نیز برای ساماندهی راهپیمایی‌ها به شهرستان‌های کشور داشت و در این مسیر مبارزه چند بار نیز توسط ساواک دستگیر و پس از بازداشت‌های چندروزه آزاد شد.

پخش اعلامیه‌های امام نیز مهم‌ترین دغدغه‌های آن روز‌های جلال بود و اوقاتی که در اصفهان بود، علی‌رغم محرومیت خودش در زندگی همکاری‌اش را با مؤسسات خیریه‌ اصفهان آغاز کرد وهم به‌عنوان خادم در مسجد جارچی در بازار اصفهان به فعالیت پرداخت.

در زمان تحصیل در مدرسه حقانی با آیت‌الله بهاءالدینی آشنا شد و از آن روزبه بعد جلال مدام در حال تبلیغ دین بود و در اجتماع مردم قم در تاریخ 17 دی‌ماه 1356 شجاعانه ایستاد و درخشید، همچنین با پیروزی و شکوفایی انقلاب جزء عناصر اولیه‌ کمیته‌ دفاع شهری حرکت‌های مردمی اصفهان را سازمان‌دهی کرد و قبل از آن نیز در جریان تحصن تاریخی مردم در منزل آیت‌الله خادمی در مورد اعتصاب غذای زندانیان سیاسی نقش بسزایی ایفا کرده بود.

در ساماندهی راهپیمایی‌های سال 57 شهید افشار نقش کلیدی در اصفهان ایفا می‌کرد و در بسیاری از این گردهمایی‌ها به سخنرانی می‌پرداخت، با پیروزی انقلاب از عناصر اولیه کمیته دفاع شهری اصفهان بود و سپس به‌عنوان مربی عقیدتی در پادگان‌های آموزشی خدمت کرد، با تشکیل سپاه شهید افشار با علاقه بسیار به پایه‌ریزی دروس عقیدتی برای آموزش به رزمندگان پرداخت و همواره به‌عنوان یک معلم اخلاق مهذب در بین رزمندگان شهره بود.

کلام نافذ شهید افشار تأثیرگذار و نوای دل‌نشین دعای روح نوازش نردبان ایمان بود و زهد بی‌ریای او زبانزد یاران و بیان شیرین ورسایش انیس و همدم بسیجیان آموزشی پادگان الغدیر بود که با آغاز جنگ تحمیلی، ‌مردم به‌ویژه جوانان را به حضور در جبهه‌های نبرد و دفاع از میهن اسلامی تشویق و ترغیب می‌کرد و تبلیغ او عامل مؤثری در جذب و اعزام نیروها از اصفهان به جبهه بود.

شهادت با زبان روزه در حال گفتن اذان

علاوه بر فعالیت‌های آموزشی در چند مرحله شهید افشار برای شرکت در عملیات چریکی راهی کردستان و مناطق غرب کشور شد و همراه دیگر سرداران در هسته اولیه لشگر امام حسین (ع) اصفهان در مناطق دیواندره، بیجار، تکاب و سنندج عملیات چشمگیری داشت و یک‌بار نیز برای سرکوبی اشرار در سمیرم به منطقه پادنا اعزام شد.

او در کار فعالیت در لباس سبز پاسداری سپاه در منزل و مسجد محله نیز کلاس‌های اخلاق و احکام برگزار می‌کرد و زهد و تقوا و اخلاق مؤمنانه‌اش ورد زبان همگان بود، هم‌رزمانش نقل می‌کنند: غیرممکن بود یک‌بار با جلال کسی همکلام شود و تا ابد علاقه‌مند و عاشق او نباشد.

ازدواج جلال نیز به تأسی از حضرت زهرا (س) با خانواده‌ای اهل ایمان و به‌صورت بسیار ساده شکل گرفت و حتی تولد تنها فرزندش «فائزه» نیز باعث توقف در راهی که انتخاب کرده بود نشد و چند روز پس از تولد دختر دردانه‌اش دوباره رهسپار جبهه‌ها شد.

چه سعادتی بالاتر از اینکه سرداری در میدان جنگ در هنگام گفتن اذان و زمانی که به ذکر «محمد رسول‌الله» برسد شهد شهادت بنوشد، آری سرانجام سردار روحانی جلال افشار پس از تلاش و کوشش بسیار در تحقق آیین زلال محمدی در تاریخ 24/4/1361 در عملیات رمضان با زبان روزه و درحالی‌که ذکر اذان بر لبش بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و آسمانی شد.
نظرات کاربران
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.
آخرین ها